تاریخ: ۱۴۰۱/۱۲/۱۳
تقدیر ویژه ریاست جمعیت هلال احمر کشور دکتر کولیوند از تنها کارمند بانوی جانباز هلال احمر
در همایش معاونین ، مدیران و روسای شعب جمیعت هلال احمر استان، منتخبان امدادگر، جوانان ، داوطلبان و فعالان خانه های هلال نیشابور از بانوی امدادگرا جانباز40 % بتول خوراشاهی توسط ریاست جمعیت هلال احمر ایران تقدیر شد


در همایش معاونین ، مدیران و روسای شعب جمیعت هلال احمر  استان، منتخبان امدادگر، جوانان ، داوطلبان و فعالان خانه های هلال نیشابور از بانوی امدادگرا جانباز40 % بتول خورشاهی توسط ریاست جمعیت هلال احمر ایران تقدیر شد

به گزارش روابط عمومی جمعیت هلال احمر خراسان رضوی از بانوی فداکار و کارمند روزهای سخت هلال احمر که سالها امدادگر شیروخورشید بود به پاس فداکاریها و خدمات ایثارگرانه ایشان در طول 8 سال دفاع مقدس تقدیر شد

داستان بتول خورشاهی داستان تکان‌دهنده اسارت زنان ایرانی در زندان‌های آل سعود و در جبهه های نبرد حق علیه باطل است

کتاب «راهی برای رفتن» داستان مردانگی زنان ایرانی چون بتول خوراشاهی در جنگ است. عرفانیان،‌ نویسنده، کتاب خاطرات بتول خوراشاهی می‌گوید: برای نگارش این کتاب قید تخیل را زده و هرآنچه مخاطب می‌خواند، داستان تکان‌دهنده یک زن است از دوران جنک و اسارت در زندان‌های آل سعود.

 

 در برابرم اتاق بزرگی دیدم که وسط آن فرش قرمزی پهن کرده بودند. انواع و اقسام مشروب و خوراکی را وسط اتاق چیده و عرب‏‌ها سبیل در سبیل دور تا دور اتاق نشسته بودند! یک طرف اتاق موزاییک و خالی از فرش بود. شکنجه‌‏گرها روی موزاییک اسید ریخته بودند و زن جوانی را، در حالی‏ که عرب‏‌ها به او حمله‌‏ور شده بودند، نیمه‌‏عریان روی اسید خواباندند! چند نفر از عرب‏‌ها هم بالای سرش ایستاده و با باتوم شروع به کتک زدن او کردند. او هم داد و فریاد می‏زد و ذکر «یا زهرا(س)»، «یا محمد(ص)» و «یا خدا» می‌‏گفت.

 

 

با دیدن این صحنه قلبم تند تند شروع به تپیدن کرد و آه از نهادم بلند شد؛ با فریادی از اعماق وجود گفتم: «یا محمد(ص) معجزه...» فقط فریاد می‏‌زدم و تکرار می‏‌کردم: «یا محمد(ص)، یا امام زمان (عج) معجزه...» گویی زبانم به کلام دیگر بند آمده بود. بازجوها زن‏‌های جوان را یکی‏یکی می‏بردند توی اتاق و پیرزن‏ها را راه نمی‏‌دادند. تا اینکه نوبت به زهرا، که قبل از من ایستاده بود، رسید. ...

 

این‌ها بخش‌هایی از کتاب «راهی برای رفتن»،‌ نوشته مریم عرفانیان است که در آن خاطرات بتول خورشاهی، از مبارزان پیش از انقلاب و از فعالان در جنگ تحمیلی و امدادگر شیرو خورشید است که به رشته تحریر درآمده است.

 

بتول خورشاهی همزمان با شهادت برادرش عزمش را جزم می کند و قسم یاد می کند تا سلاح برادرش زمین نماند

خورشاهی جزو پرستارانی بود که به مبارزه با رژیم پهلوی پرداخت و کار مؤثر و مفیدی در بیمارستان 22 بهمن نیشابور انجام می‌دهد.  حضور او در عملیات خیبر در جزیره مجنون خواندنی است ،بتول خوراشاهی در عملیات حج سال 1366 به اسارت آل سعود درامد اما بطور معجزه اسایی نجات پیدا کرد

خاطرات او در کتابی به نام (( راهی برای رفتن )) جمع اوری گردیده است

او ایینه تمام نمای امدادگری ، ایثار و فدارکاری در هلال احمر است

قصه او قصه غصه هاست و هلال احمر به داشتن کارمندان ، داوطلبان و فداکارانی چون بتول خوراشاهی افتخار می کند