30سال خدمت گسترده در عرصه امدادی از او امدادگری تمام عیار ساخته که این روزها با دغدغه از دست رفتن تجربه نیروهای قدیمی روزگار میگذراند.
محمد ابراهیم توکلی، نجاتگر قهار جمعیت هلال احمر مشهد است که کارنامه درخشانی از خود باقی گذاشته و با وجود اینکه چند سالی از بازنشستگیاش میگذرد، اما هنوز انگیزه خدمت در او کمرنگ نشده و دوست دارد از توانایی و تجربهاش در این راه بهره ببرد. توکلی به دنبال اجرایی شدن تفاهمنامه های است که بر اساس آن حضور پیشکسوتها در میدانهای عملیاتی تقویت میشود.
دو حادثه در دو سال متوالی، آنچنان فکر و ذهنش را درگیر کره که کمی بعد از آغاز گفتوگو از آن سخن به میان میآورد. حوادثی که به 18 تا 19 سال پیش بازمیگردد و با این وجود هنوز برای توکلی تازه است. امدادگر قدیمی جمعیت سالهای میانی خدمتش را طی میکرد که زمین لرزهای به بزرگی 8/6ریشتر شهرستان بجنورد واقع در استان خراسان را به لرزه درآورد. آن روزها خراسان هنوز تقسیم بندی نشده بود و بجنورد یکی از بزرگترین شهرهای ایران شناخته میشد. زمینلرزهایی با این شدت، آن هم در یک شهر قدیمی به تبع خسارات فراوانی ایجاد کرده است. خساراتی که تنها در زمینه مالی نبود و تعداد زیادی قربانی نیز برجای گذاشت. ظهر 16 بهمن سال 1375 بود که مردم بجنورد تکانهای شدیدی را بر تن شهر احساس کردند. لرزشهایی که به عده کمی مهلت فرار داد و خیلیها را نیز در زیر خروارها خاک گرفتار کرد. محمد ابراهیم توکلی یکی از نیروهای زبده جمعیت هلال احمر خراسان بزرگ بود. امدادگری که 14سال از زمان حضورش در جمعیت میگذشت و حوادث مختلفی را تجربه کرده بود. توکلی به آن روز زمستانی اشاره میکند و میگوید: «کانون زلزله به روستاهای اطراف شهرستان نزدیک بود و همین موضوع باعث شده بود تا مردم 100 روستا درگیر حادثه شوند، آن هم در شرایط سرد زمستانی. هیچ وقت فراموش نمیکنم وقتی به محل رسیدیم، روی آوارها لایه برف بود و این یعنی اینکه شرایط دشواری در امدادرسانی در پیش داشتیم. همه دستگاههای امدادرسان برای خدمت به مردم بسیج شده بودند و تلاش میکردند تا مردم آسیب دیده به شرایط عادی برسند. جستوجوهای ما نیز در برف و زمینهایی که بعد از بارش برف گلآلود شده بود، ادامه پیدا کرد و همزمان اقلام امدادی نیز میان مردم توزیع شد. اقلامی که گرچه بهموقع به منطقه رسید، اما در آن سال با نواقصی روبهرو بود که خوشبختانه با گذشت زمان این نواقص برطرف شد.»
داغی که داغتر شد!
هنوز چهار ماه از این حادثه نگذشته بود که این بار زمینلزه های شدیدتر در جنوب استان بزرگ خراسان، مردم و مسئولان را غافلگیر کرد. زلزلهای با درجه 3/7 ریشتر که نزدیک به 150 روستا را در شهرستان بیرجند و اطراف آن درگیر کرد. مردم خراسان هنوز داغ زلزله بجنورد را بر دل داشتند که این بار با فاجعه ای بزرگتر در بیرجند روبه رو شدند، فاجعه ای که به زعم نیروهای امدادی در نوع خود بینظیر بود. مردمی در این حادثه آسیب دیده بودند که 18 سال پیش زمین زیر پایشان به لرزه درآمده بود و خانههایشان از نو ساخته و بازسازی شده بود. همان خانهها این بار نیز با خاک یکسان شده و تنها تله خاکی روی زمین باقی مانده بود. امدادگر پیشکسوت جمعیت میگوید: «بعد از گزارش حادثه همراه آقای محلاتی، مدیرعامل وقت جمعیت خراسان با بالگرد امدادی عازم مناطق زلزله زده شدیم. باورش سخت بود، اما چیزی که ما میدیدیم این بود که اکثر خانهها مانند قوطی کبریت روی زمین ریخته و این یعنی اینکه با حادثهای فجیع روبه رو هستیم. منطقهٔای که درگیر حادثه شده بود، بعد از زلزله سال 1358 مورد بازسازی قرارگرفته بود و سقف خانهها از آجر و آهن بود. همین موضوع هم باعث شد تا مطمئن شویم مردم زیادی در این حادثه قربانی شدهاند.»
پایان غم انگیز زندگی 35 دانش آموز
توکلی با صحنههای فجیعی در این زلزله روبهرو شده، اما یک صحنه مدام در پیش چشمش زنده است و هنگامی که از آن یاد میکند، بغض بر صدایش مینشیند. صحنهای که در یک مدرسه روستایی با آن مواجه شده و تا مدتها بعد از دیدنش گریان بوده است. نیروی قدیمی جمعیت هلال احمر مشهد میگوید: «در میان یکی از روستاهای آسیب دیده به مدرسه ای رسیدیم که تا قبل از حادثه 35 دانش آموز در آن مشغول تحصیل بودند و حالا سقف مدرسه به طور کامل بر سر آنها آوار شده بود. باورش سخت بود، اما باید 35 جسد کودک و نوجوان را از زیرخروارها خاک خارج میکردیم، اجسادی که هنوز طعم زندگی در دنیا را به طور کامل نچشیده بودند و دست سرنوشت مسیر زندگیشان را تغییر داده بود. این صحنه برای من خیلی آشنا بود، به هر گوشه و کنار مدرسه که نگاه میکردم، لرزش بدی بر تنم میافتاد. لرزشی که شبیه به آن را 29 سال قبل از این حادثه تجربه کرده بودم.»
کودکی که یک شبه مرد شد!
صحبت از زلزله بیرجند، ذهن محمد ابراهیم توکلی را به سال 1347 بازمیگرداند، سالی که برای همیشه شهریور را در پیش چشمانش خاکستری کرد و از سویی نیز او را در کودکی به مرحله امدادگری رساند. محمد ابراهیم 8 ساله بود که روز نهم شهریور ماه زمین لرزهای به بزرگی3/7 ریشتر شهرستان قائنات و روستاهای اطراف آن را دربرگرفت. او به همراه دوستانش در کوچه پس کوچههای روستای کارشک مشغول بازی بود که در عرض چند ثانیه با تلههایی از خاک مواجه شد. سن و سال کمش باعث شد تا برای چند ثانیه تنها محو آوارها شود و بعد از آن بود که با فریاد اهالی روستا به خود آمد. مادر و 4 خواهر محمدابراهیم در خانه مشغول استراحت بودند و او حالا هیچ صدایی از آنها نمیشنید. بعد از گذشت دقایقی پدر خانواده از مزرعه خود را به روستا میرساند و با بیل به جان آوار میافتد، آواری که پیکر 5 عضو خانوادهاش را بهراحتی بلعیده بود و مرد میانسال سعی داشت آنها را به زندگی بازگرداند. توکلی میگوید: «کمتر از نیم ساعت از خروجم از خانه میگذشت که این حادثه اتفاق افتاد. میدانستم مادر و خواهرم کجا نشسته و مشغول استراحت بودند. حتی میدانستم گهواره خواهر کوچکم در کدام نقطه اتاق قرار دارد. همین اطلاعات کم و در عین حال اندوهبار هم باعث شد تا با راهنماییهایی که انجام دادم، پدرم خیلی زود به مادر و خواهرانم دسترسی پیدا کند. اگرچه با جسد آنها روبهرو شد، اما مطمئن بود همه تلاشش را برای نجات آنها بهکار گرفته است. پدرم 65 ساله بود که این اتفاق افتاد، اما سن بالا مانع از فعالیتش نشد و با کمک اهالی روستا 16 روز برای خروج اجساد از زیرآوار تلاش کرد. ما در جستوجوها به مدرسه روستا رسیدیم که 30 دانش آموز در زیر آوارش جانباخته بودند، مدرسه ای که 29 سال بعد مشابهش را در همان روستای اطراف بیرجند دیدم.»
من با زلزله زدگان همدردم
این اولین عملیاتی بود که محمدابراهیم خود را در قامت یک امدادگر میدید، امدادگری که توانسته بود با سن کم به کمک مردم روستا بیاید و با وجود غم بزرگی که در دل داشت پا به پای مردان روستا تلاش کند. توکلی معتقد است: همین حادثه از او یک امدادگر ساخته، حادثه ای که در 8 سالگی آن را با پوست و استخوان لمس کرده و قدم بزرگی برای هضمش برداشته است. امدادگر همهفن حریف جمعیت میگوید: «بچههای روستا از قدیم چابک و قوی بودند، من هم یک پسر روستایی بودم که از سن کم یاد گرفته بودم در مقابل مشکلات قد خم نکنم. آن سال هم مشکل بزرگی گریبان خانواده و اهالی روستا را گرفت و نمیتوانستم بیتفاوت از مقابلش بگذرم. این حادثه برای من بزرگترین تجربه بود، وقتی امدادگر شدم و مقابل حادثه دیدگان قرارمیگرفتم، به خوبی میتوانستم با آنها همدردی کنم. من هم یک حادثهدیده بودم که 3 سال در کنار 2 برادر و پدرم در چادر زندگی کردم تا خانهمان از نو ساخته شود.»
امدادرسانی به مهاجران معکوس
بم یک حادثه ملی بود و کمتر امدادگر قدیمی پیدا میشود که برای خدمت رسانی در آن منطقه حاضر نشده باشد. منطقه ای که روزهای سفید و سیاهی را پیشروی امدادگران قرارداد و خاطراتش برای همیشه در ذهن یک ملت ماندگار شد. توکلی نیز یکی از نیروهای امدادی بشمار میآمد که آن زمان به عنوان معاون امدادونجات استان خراسان بزرگ فعالیت میکرد و در کنار سایر نیروهای امدادی این استان در بم حاضر شده بود. نیرویی قدیمی و با تجربه که با توجه به زلزلههای بزرگی که پشتسر گذاشته بود، آمادگی مناسبی برای مدیریت حوزههای عملیاتی واگذار شده به استانش را داشت. مرد موسفید امدادونجات به روزهای غمانگیز دی سال 82 اشاره میکند و میگوید: «در بم ما با مهاجرت معکوس روبه رو بودیم، موضوعی که باعث شده بود جمعیت شهر با وجود تلفات بالایی که وجود داشت، دوبرابر شود و افراد غیرحادثهدیده زیادی در منطقه حضور پیدا کنند. همین موضوع هم عملیات سنگینی را پیشروی هلالاحمر قرار داده بود. اما با وجود همه مسائلی که مطرح شد، نیروهای جمعیت بهخوبی منطقه را مدیریت کردند و کارنامه درخشانی از خود برجای گذاشتند.»
انفجاری با دهها قربانی امدادرسان
54 روز از زمینلرزه بم میگذشت و امدادگران هنوز درگیر ادامه خدمات به آسیبدیدگان این حادثه بودند که خبری تکاندهنده این بار از سوی نیشابور به گوش رسید. خبری که نشان از بزرگترین سانحه راهآهن در ایران داشت و برای خیلیها غیرقابل باور بود. سانحهای که باعث شد توکلی و تعدادی از امدادگران خراسان از بم خارج شوند و در منطقه نیشابور حضور پیدا کنند. امدادگر کارکشته جمعیت هلالاحمر مشهد میگوید: «طبق گزارشهای اولیه این قطار که از تهران عازم مشهد بوده، در ایستگاه بین نیشابور و مشهد متوقف میشود، اما کمی بعد به دلایل فنی یا غیرفنی که نامشخص ماند، بدون لکوموتیوران به سمت نیشابور به حرکت درمیآید. با تلاش مسئولان راهآهن قطار قبل از رسیدن به ایستگاه نیشابور با تغییر از خط اصلی به فرعی به ایستگاه بینراهی در 10 کیلومتری نیشابورهدایت میشود. ایستگاهی در نزدیکی یک روستای کوچک که با هماهنگیهای انجام شده از سکنه خالی میشود.» قطار باری که حامل گوگرد، پشمشیشه و مواد شیمیایی بود در نزدیکی ایستگاه خیام پس از برخورد با مانع دچار آتشسوزی میشود. آتشی که در مرحله اول با حضور نیروهای دستگاههای امدادرسان ساعت 6 صبح اطفا میشود و اما درست 3 ساعت بعد از آن انفجار مهیب و غیرمنتظره فاجعهای بزرگ بهبار میآورد. فاجعهای که بیش از 700 نفر را به خاک و خون کشید که در میانشان نام تعداد زیادی از امدادگران و نیروهای سایر دستگاههای امدادرسان بهچشم میخورد. امدادگران هلالاحمر تا چند روز بعد از این حادثه عملیات گستردهای را در منطقه پیش بردند و به غیر از جستوجوی اجساد و مداوای مجروحان، نقش موثری در اسکان و تغذیه اضطراری اهالی روستاهای آسیبدیده داشتند.
ارائه طرحهایی متفاوت
19 سال از خدمت محمد ابراهیم در جمعیت میگذشت که او به عنوان معاون امدادونجات جمعیت خراسان بزرگ انتخاب شد، انتخابی که باعث شد تحول بزرگی در حوزه معاونت امدادونجات این استان شکل بگیرد. خراسان بزرگ تنها دو پایگاه امدادی داشت و اما در روزهای خداحافظی توکلی از سمت معاون امدادونجات به 11 پایگاه افزایش پیدا کرده بود. طراحی خودرونجات یکی دیگر از خدماتی بوده که مرد قدیمی جمعیت در سال 1380 آن را به انجام رسانده است، طرحی که در خصوص آن میگوید: «این طرح قبل از هر استان و حتی سازمان امدادونجات شکل گرفت. بر اساس آن ما در یک خودرو تمام تجهیزات نجات در عملیات جاده را گنجاندیم که در نوع خود خاص بود. اما به غیر از این، اتاقهایی را با عنوان "اتاق آماده" طراحی کردیم که در کنار انبارهای امدادی شکل گرفت و تجهیزات مختلف نجات در آن قرار داده شد. یکی دیگر از طرحهای موفقی که در آن زمان ارائه شد، طرح منطقهبندی عملیات امدادونجات شهرها یا همان "طراحی نقشه خطرپذیری شهرها" بود که با همکاری خانم شفیعی معاون آموزش امدادونجات وقت سازمان امدادونجات پیش رفت و خوشبختانه نتایج موثری نیز بر جای گذاشت.»
لزوم بهرهگیری از پتانسیل 10هزار امدادگر بازنشسته
6 سال از بازنشستگی محمد ابراهیم توکلی میگذرد و این روزها او با مسئولیتی که قبول کرده، به عنوان نایب رئیس کانون بازنشستگان جمعیت هلالاحمر خراسان رضوی فعالیت میکند. مسئولیتی که دو سالی از قبول آن میگذرد و در این مدت تلاش کرده با استفاده از این جایگاه ظرفیت و پتانسیل بازنشستگان حوزه امداد را بیش از پیش به نمایش بگذارد. توکلی میگوید: «10هزار بازنشسته امدادگر در کشور وجود دارد و حضور این افراد بهترین فرصت برای جمعیت به حساب میآید تا با استفاده از پتانسیل موجود، دست به ذخیرهسازی نیروهای متبحر بزند. مدت زمان زیادی است که ما با جمعیت تفاهمنامهای را به امضا رساندهایم تا بر اساس آن در صورت وقوع حادثه درهر نقطه از کشور، بازنشستگان بدون دریافت کمترین هزینه به منطقه اعزام شوند. ما یک شرطی هم در این تفاهمنامه مطرح کردیم و این بود که حتما برای بازنشستگان دورههای بازآموزی برگزار شود تا این افراد با اطلاعات بهروز شده بهخوبی از پس مدیریت صحنه برآیند. البته این تفاهمنامه تا به الان اجرایی نشده و فقط در حد همان امضا باقی مانده است. جمعیت باید قدر این نیروهای باتجربه را بداند و حداقل با برگزاری جلسات بازگویی خاطرات به افزایش سلامت روحی آنها،همچنین افزایش اطلاعات نیروهای جوان کمک کند.»