روایت امدادگر داوطلب و هیمالیانورد مشهدی از عملیات جست و جوی پیکر جانباختگان سقوط هواپیمای یاسوج
«پلنگ برفی»؛این لقبی است که به هیمالیانورد کارکشته مشهدی داده اند. عنوانی که تنها به کوهنوردان برجسته و فاتحان صعب العبورترین قله های 7 هزار متری جهان که در دل سرزمین های یخ بسته شمالی جا خوش کرده اند، داده می شود. البته جواد نوروزی در بند این نام ها و القاب نیست. این کوهنورد مشهدی می گوید فرقی ندارد پای یک قله بلند ایستاده باشد و یا همچون فاتحان، اورست را زیر پا بگذارد، او خودش را در همه حال و در هر نقطه پست و بلندی از کره خاکی یک امدادگر می داند. برای همین گاهی در قامت یک امدادگر داوطلب در حوادثی مثل سیل و زلزله حاضر می شود، زمانی ماموریتش را کمک به از بین بردن فقر و محرومیت می داند و گاهی هم در قامت یک امدادگر شجاع دل، برای بازگرداندن پیکر جان باختگان سقوط هواپیمای ای.تی.آر به قلب برف و یخ قله های دنا می زند.
***********************
معرفی فوری
جواد نورزوی
سن:47
سابقه عضویت در جمعیت هلال احمر:20 سال
استان: خراسان رضوی
ویژگی: هیمالیا نورد و کوهنورد برجسته ایرانی، دارنده عنوان پلنگ برفی و امدادگر داوطلب امداد و نجات کوهستان جمعیت هلال احمر
ویترین افتخارات:
صعود به قله های آیلندپیک اورست و ماناسلو در همیالیای مرکزی
فتح قله های صعب العبور خانتان گری، لنین، پوبدا، کمونیسم، و کورژنفسکایا در منطقه تیان شان در مرز کشورهای چین، قزاقستان و قرقیزستان
دارنده عنوان بین المللی «پلنگ برفی» از سوی فدراسیون جهانی کوهنوردی
صعود زمستانی به قلل مرتفع رشته کوه آرارات ترکیه در قالب تیم مستقل و همراه با تیم ملی امید کوهنوردی
صعودهای متعدد به قله های داخلی مانند دماوند، سبلان، علم کوه، آزادکوه و...
****************************
چطور زندگی شما با کوه گره خورد ؟
کوه روی را از 7 سالگی همراه با پدرم از کوه پیمایی در ارتفاعات رشته کوه خلج در مشهد شروع کردم. در حقیقت این آغاز علاقه ام به کوه و کوهنوردی بود. اما به صورت حرفه ای از دوران نوجوانی و پس از آشنایی با گروه های کوهنوردی و گذراندن دوره های کارآموزی کوهپیمایی، غار، سنگ، برف و یخ، مربی گری کوهپیمایی، نقشه خوانی، امداد و کمک های اولیه، امداد کوهستان و... شروع کردم و از سال 1379 هم به عضویت تیم منتخب کوهنوردی استان خراسان درآمدم.
شما عضو تیم ملی کوهنوردی جمهوری اسلامی ایران هم بوده اید. همراه با کوهنوردان تیم ملی به کدام قله های برون مرزی صعود کردید؟
سال 1384 اولین صعود برون مرزی ام را همراه با کوهنوردان تیم ملی به قله های خانتگری و پوبدا در منطقه پامیر قزاقستان تجربه کردم. پس از آن با کسب مجوز از شورای برون مرزی و فدراسیون کوهنوردی بهار سال 1396 به صورت انفرادی به قله اورست هم صعود کرده ام.
سخت ترین و صعب و العبور ترین قله برون مرزی که موفق به فتح آن شده اید کدام است؟
مسلما قله پوبدا در منطقه تیان شان که قله ای مرزی میان کشورهای چین، قزازقستان و قرقیزستان است. این قله به اورست پامیر معروف و شمالی ترین قله بیش از 7 هزار متری جهان است. قله ای که به دلیل تاثیر پذیری از بادهای سیبری شرایط آب و هوایی خاص و سختی دارد و بهمن های عظیم، شکاف های یخی بسیار مخوف و همچنین عبور عرضی حدود 4 کیلومتری در ارتفاع 7 هزارمتری برای رسیدن به قله اصلی، کار صعود به آن را بسیار دشوار می کند.
در میان تمام قله هایی که فتح کرده اید، صعودبه قله اورست با یک شعار خاص و منحصر به فرد انجام شد. شعاری که ماهیت آن با فعالیت های شما در جمعیت هلال احمر کاملا همخوانی دارد. کمی در این باره توضیح دهید؟
آن صعود را با هدف کمک به از بین بردن فقر و دستگیری به نیازمندان انجام دادم. در حقیقت این مسئله هدف و شعار موسسه خیریه شالچی است که در ایران و چند کشور دیگر مانند نپال، ایتالیا، آفریقای جنوبی برای از بین بردن فقر و ساخت فضاهای آموزشی، بهداشتی و سرپناه برای کودکان و نوجوانان محروم زیر 18 سال فعالیت می کند. می خواستم با این کار شعار این خیریه را در بلندترین قله جهان به گوش همه برسانم. چرا که در نهایت خودم را یک امدادگر می دادم و هر کجا که باشم، تلاش می کنم هدفم برداشتن گامی هر چند کوچک برای کمک کردن به هم نوع باشد.
بنابراین علاوه بر بحث امداد و نجات کوهستان، به عنوان یک کوهنورد و یا امدادگر داوطلب هلال احمر، دغدغه های دیگری هم برای کمک به دیگران به جز عملیات امداد و نجات در مناطق کوهستانی و... دارید.
بله. من هم اکنون مدیریت خیریه شالچی در ایران را به عهده دارم. دفتر مرکزی این بنیاد خیریه در کشور دانمارک و زیر نظر مهندس شالچی است. با کمک خیران و افرادی که برای کمک به کودکان و نوجوان های محروم دغدغه دارند، اکنون کار ساخت 2 مدرسه در مناطق محروم را آغاز کردیم و به تازگی هم یک خانه برای نگهداری و خدمات رسانی به ایتام ساخته ایم. امدادگران هم در این فعالیت ها نقش دارند. به عنوا مثال مادر مرحوم مهدی عمیدی که از امدادگران و کوهنوردان هیمالیا نورد برجسته ما بود، مسئولیت مرکز ایتام را به عهده گرفته و به عنوان یک امدادگر داوطلب از هیچ تلاشی برای کمک به کودکان و نوجوانان محروم فروگذار نمی کند.
بیایید کمی به عقب برگردیم. با وجود چنین اشتیاقی برای حضور در فعالیت های خیریه و بشردوستانه، از چه زمانی تصمیم گرفتید به عنوان امدادگر داوطلب در حوزه امداد و نجات کوهستان با جمعیت هلال احمر همکاری کنید؟
سال 1376 بود که به همراه جمع دیگری از کوهنوردان در زمره اولین داوطلبان کوهنوردی کشور قرار گرفتم که به عنوان امدادگر داوطلب به عضویت جمعیت هلال احمر درآمدیم. در حقیقت ما نخستین تیم امداد و نجات کوهستان کشور بودیم که در مشهد آموزش دیدیم و پس از آن کوهنوردان دیگر هم به عنوان امدادگر داوطلب در حوزه امداد و نجات کوهستان لباس هلال احمر را پوشیدند.
چه شد که تصمیم گرفتید در آن دوره آموزشی شرکت کنید و بعد هم لباس امدادگر داوطلب هلال احمر را بپوشید؟
معتقدم کوهنوردی یک ورزش انسان ساز است و همه کوهنوردان روحیه کمک به هم نوع در وجودشان نهادیه شده. شاید کوهنوردی تنها ورزشی است که در آن برای پیروز شدن، فتح کردن و رسیدن به مقصد نیاز به شکست دادن و به زمین زدن دیگری نیست. می توانم بگویم کوهنوردی در واقع تمرین کمک و امداد رسانی به دیگران برای رسیدن به هدف است. موضوعی که دقیقا شعار هلال احمر هم محسوب می شود. وقتی دیدم کوهنوردی و هلال احمر هر دو یک هدف مشترک دارند، بدون درنگ تصمیم گرفتم عضوی از فعالیت های بشردوستانه این جمعیت شوم. در نتیجه تصمیم گرفتم نه فقط به عنوان یک کوهنورد بلکه به عنوان یک امدادگر با جمعیت همکاری کنم.
به همین دلیل است که در سابقه شما حضور در حوادث مختلفی مانند سیل، زلزله و امدادرسانی به زلزله زدگان و... هم دیده می شود؟
پس از پوشیدن این لباس، کمک کردن به هم نوع اولویت دارد. فرق ندارد چه حادثه ای باشد اگر حضور من بتواند کمکی برای افراد آسیب دیده محسوب شود، تلاش می کنم در آن حادثه در کنار دیگر امدادگران باشم. مثل زلزله بم، زلزله قاین و سیل های متعددی که در مناطق مختلف کشور اتفاق افتاد و من هم به عنوان یک امدادگر وظیفه خود می دانستم که در آن حادثه هم برای کمک به افراد آسیب دیده حضور داشته باشم.
از میان خاطرات تلخ و شیرین بسیاری که در عملیات های متعدد امداد و نجات کوهستان به عنوان یک امدادگر داوطلب دارید، کدام خاطره است که همواره برای پیمودن مسیرهای صعب و العبور کوهستانی برای نجات جان افراد به شما انگیزه می دهد؟
علمیات نجات جان دو کوهنورد در قله شیرباد و ماجراهای پس از آن هنوز هم باعث می شود به پوشیدن لباس هلال احمر افتخار کنم. وقتی خبر مفقود شدن یک کوهنورد در قله شیرباد بلند ترین قله شهرستان مشهد به تیم امداد و نجات کوهستان اعلام شد، در قالب یک تیم به جست و جوی منطقه پرداختیم. پس از یک شب و یک روز جست و جو، عملیات با پیدا شدن کوهنورد مفقود با موفقیت به پایان رسید. چند روز بعد خانواده آن کوهنورد تیم امداد و نجات ما را به یک مهمانی دعوت کردند. پدر آن کوهنورد جوان می گفت تمام آن چند روز را در فکر تهیه یک هدیه برای ما بوده اما از آنجایی که کار امدادگران را یک کار معنوی می داند، یک عطر و یک جلد صحیفه سجادیه را که در حرم امام رضا(ع) متبرک شده بود به اعضای تیم ما اهدا کرد. آن عطر و صحیفه سجادیه بهترین پاداشی بود که تا به حال گرفته ام. آنقدر که پس از سال ها هنوز هم به من روحیه می دهد و از لوازمی است که در صعودهایم باید همراهم باشد.
شما جز معدود کوهنوردان کشور هستید که لقب «پلنگ برفی» را در اختیار دارید. این عنوان در چه صورتی به یک کوهنورد داده می شود؟
پلنگ برقی یک لقب بین المللی است. این عنوان به کوهنوردانی که به 5 قله 7 هزار متری منطقه پامیر و تیان شان صعود کرده اند اعطا می شود. قله های لنین، خانتان گری، کورژنفسکایا، کمونیسم و پوبدا.
پیش از شما این کوهنوردان دیگری هم در ایران به این 5 قله صعود کرده و لقب پلنگ برفی به آنها داده شده بود؟
بله. در ایران این نشان بار اول به مرحوم مهدی اعتمادی فر اهدا شد که متاسفانه در هیمالیا جان باخت. پس از او مهدی عمیدی موفق به دریافت این نشان شد که او هم در منطقه آلپ فرانسه مفقود شد. مرتضی غلامپور دیگر کوهنورد برجسته ایرانی بود که موفق به دریافت عنوان پلنگ برفی شد اما متاسفانه او هم 2 ماه پیش در اثر سقوط بهمن از دنیا رفت. در حال حاضر من و مهدی قلی پور از کوهنوردان برجسته تبریزی این لقب را در اختیار داریم.
آخرین عملیاتی که در آن حضور داشته اید که البته هنوز هم این علمیات ادامه دارد، حادثه سقوط هواپیمای تهران-یاسوج است. شما در این علمیات مسئولیت تیم های اعزامی به محل سقوط و مسئول فنی امداد را به عهده دارید. با توجه به اینکه شما هم همراه با دیگر کوهنوردان با وجود شرایط بسیار نامساعد جوی بارها برای انتقال پیکر جان باختگان این حادثه دردناک به دل خطر زده اید، کمی از رشادت و فداکاری کوهنوردانی بگویید که در قامت امدادگر داوطلب و بدون هیچ چشمداشتی این کار پرخطر را برای تسکین آلام مردم به عهده گرفته اند.
با توجه به شرایط جوی منطقه دنا و محل سقود هواپیما مسلما کار دسترسی و انتقال پیکر جان باختگان عملیاتی زمان بر و همراه با خطر برای کوهنوردان است. اما امدادگران واقعا با از خودگذشتگی و تحمل شرایط بسیار سخت منطقه عازم محل سقوط هواپیما می شوند تا پیکر جان باختگان را به خانواده هایشان برسانند. چند روز پیش همراه با جمعی دیگر از کوهنوردان اول صبح در قالب یک تیم به محل سقوط هواپیما اعزام شدیم. شرایط آنقدر سخت بود که تمام اعضای گروه حدود 24 ساعت را بدون غذا سر کردند تا علمیات با موفقیت انجام شود. آنقدر کولاک، باد و بوران در ارتفاعات شدید بود که امکان توقف در مسیر برای استراحت و غذا خوردن وجود نداشت. وقتی به محل سقوط هواپیما رسیدیم، تمام امدادگران مشغول بررسی محل و جمع آوری پیکر جان باختگان شدند. از آنجایی که هوا رو به تاریکی می رفت، باز هم بدون توقف به سمت پایین قله حرکت کردیم و حدود 11 شب بود که پس از 16 ساعت پیمایش به پایین قله رسیدیم.
عکس العمل خانواده های جان باختگان با دیدن از خودگذشتگی امدادگران چه بود؟
همان شب که به پایین قله رسیدیم پدر یکی از جان باختگان حادثه به امدادگران گفت او و دیگر والدین حاضر در محل، راضی نیستند که جان مان را برای بازگرداندن پیکر عزیزانشان به خطر بیاندازیم. اما بچه های امدادگر با وجود اینکه هنوز سرما و خستگی آن پیمایش سخت و طاقت فرسا را به تن داشتند، گفتند این کار وظیفه یک امدادگر است و این عملیات های خطرآفرین را تنها برای آرامش خانواده ها انجام می دهند.