چطور متوجه زلزله در بم شدید؟ شما در چه شرایطی قرار داشتید؟
زلزله حوالی پنجونیم صبح اتفاق افتاد و حوالی ساعت ١٠ بود که نخستین خبرها از رادیو و تلویزیون رسید و در ادامه و از ظهر به بعد عمق فاجعه روشنتر و شدت آن مشخص شد. چون تأسیسات زیرساختی بم قطع شده بود و عملا ارتباطی با این شهر وجود نداشت.
و همان روز اعزام شدید؟
نه، جمعه که زلزله آمد، ما روز دوشنبه اعزام شدیم.
چند روز در منطقه حضور داشتید؟
١٨روز.
نخستین تصویری که زمان حضور در بم با آن روبهرو شدید، چه بود؟
قیامت. من یک تصویر بسیار کوچک از قیامت را دیدم. همه چیز در ویرانی مطلق بود. در آن فضا هیچ امیدی وجود نداشت که انسان احساس کند میتوان این شهر را نجات داد. اما همت و عزم همه انسانها باعث شد که مرهم کوچکی بر زخمهای اهالی آن شهر بگذاریم و بم کمکم به زندگی برگردد.
به فعالیتهای شما و گروهتان در منطقه برسیم. دقیقا چه کار میکردید؟
در ابتدا آواربرداری صورت گرفت و تیمهایی برای ارزیابی منطقه آسیبدیده تشکیل شد. تیمها را مرحوم بیژن دفتری مشخص کرده بودند. همه هرشب ساعت ٩ در ستاد مرکزی امدادرسانی که در محل شعبه بم بود، در جلسهای حاضر میشدند. دکتر نوربالا رئیس وقت هلال احمر، دکتر صحرایی دبیرکل وقت و دفتری مسئول امدادونجات منطقه هم حضور داشتند و خطمشیهای روزهای بعد مشخص میشد. درعین حال هم با توجه به شدت و وسعت منطقه حادثهدیده، موضوع امدادرسانی و کالاهای معیشتی و زیستی و بهداشتی بررسی میشد. طبیعتا چون منطقه وسیع بود، بلوکبندی کرده بودیم و هر بلوک مسئول خودش را داشت. در ستاد مرکزی انباری داشتیم که در محل ارگ جدید بود. در این محل اردوگاهی هم برپا کردیم، اما استقبال نشد. چون مردم طبیعتا در همه جای دنیا دوست دارند در کنار خانه و زندگی خود باشند. محل ارگ جدید مکان ذخیره کردن اقلام بود.
اگر بخواهیم عملکرد نیروهای امدادرسان در زلزله بم را بررسی کنیم، شما چه نقاط قوت و ضعفی را میبینید؟
وقتی حادثه، متمرکز، وسیع و شدید است، طبیعتا ظرفیتهای جمعیت ملی و منطقهای پاسخگوی این نیازها نیست. یعنی وقتی ظرفیتها تناسبی با نیازها ندارد، هم جای انتقاد است و هم جای انتقاد نیست. انتقاد دارد چون بالاخره باید نیازها را پیشبینی میکردیم. ازطرفی هم انتقاد ندارد چون چنین حادثهای در شهری با حدود ١٠٠هزار جمعیت اتفاق افتاد و ٢٧هزار فوتی و ١٨هزار انتقال مصدوم داشت. در گزارشهایی که فدراسیون بینالمللی از عملکرد هلالاحمر منتشر کرد، امدادرسانی و انتقال مصدومان در زلزله بم یک شاهکار دانسته شده بود. ما با همکاری همه دستگاهها حجم زیادی از افراد آسیبدیده را از شهر منتقل کردیم. جمعیت هلالاحمر در زلزله بم ساماندهی و فرماندهی بسیار خوبی داشت. هلالاحمر از منابع موجودش به درستی بهره برد. حالا که پس از ١۶سال نگاه میکنیم، میبینیم که با همان دستهای خالیای که داشتیم، ظرفیتهای بزرگی را به دست مردم رساندیم که برایمان یک افتخار است.
یکی از مواردی که از آن غفلت کردیم، امدادگران، داوطلبان و جوانانی بودند که بهعنوان قهرمانان حادثه آمدند و تلاشهای موثری انجام دادند و ما آنها را به درستی ندیدیم. چون درگیر فرماندهی و کار بودیم و به این جوانها دقت نکردیم. خیلی از آنها پس از برگشت از بم دچار مشکلهای روحی و روانی شدند.
باید بیشتر به آنها توجه میکردیم. البته کارهای قشنگی هم در بحبوحه حادثه انجام شد. مثلا استاد علوی یکی از افراد استانداری کرمان تمام سازمانهایی که وارد بم میشدند را جمع کرد و کمکهای اهدایی و تعهداتشان را بررسی و در ادامه با معرفی سازمانها در دوجلد کتاب چاپ کرد. این نشان میدهد که یک نفر در وسط حادثه حواسش به مستندسازی بوده است.
سال ٨٨ که سازمان امداد بودم، وقتی خواستیم به سوابق بم برگردیم، خیلی کم توانستیم برای آن حادثه بزرگ چیزی پیدا کنیم. باید مستندسازیها انجام، حفظ و بهعنوان سند از آنها نگهداری شود. این آموزهها باید به نسلهای بعدی منتقل شود چون گنجینه گرانبهایی است.
پس نقطه قوت را همان «آمار انتقال مصدومان» میدانید که مورد توجه فدراسیون بینالمللی صلیبسرخ و هلالاحمر هم قرار گرفته بود؟
عملیات امدادرسانی با توجه به گستردگی شهر قابل توجه بود. بلوکبندی خوبی هم شکل گرفت.
و نقش «بیژن دفتری» در این میان؟
اگر مرحوم دفتری به خاطر بیماری منتقل نمیشد و تا روز آخر در منطقه میماند، فضا فرق میکرد. البته خلأ مرحوم دفتری را معاونان او مثل فرشید توفیقی نمین یا دکتر پرند و البته حمید ملااکبری پُر کردند. ملااکبری اهل کرمان بود و مثل یک لشکر عمل میکرد.
او ارتباط خوبی با مردم داشت. درمورد مرحوم دفتری هم باید بگویم که او مثل قلب تپندهای بود که به همه ما خونرسانی میکرد. مرحوم دفتری حتی با بیماریای هم که داشت، روزهای بعد به جمع ما برگشت.
حضور نیروهای خارجی را چطور ارزیابی میکنید؟
بعضی از تیمها خیلی زود آمدند و این خوب بود. باید توجه داشت که وقتی گروه امدادرسان به کشور دیگری میروند، طول میکشد تا با شرایط منطقه تطابق پیدا کند؛ این یعنی بخشی از زمان ازدست رفته است. نیروهای خارجی در روزهای اول یاری رسان بودند. البته باید به نقش «آنست» هم اشاره کنم. هرچند که روزهای نخست تشکیلش را میگذراند؛ اما نقش مهمی داشت. هیچکس فکر نمیکرد سگهای تجسس بتوانند اینقدر در زندهیابی کمک کنند.
سوال بعدی من درمورد وضع کمکهای مردمی و ساماندهی آن است. آقای دفتری در خاطرههایشان از زلزله بم و ارسال بیرویه کمکهای اهدایی داخلی را یکی از مشکلهای بزرگ در زلزله بم دانستهاند. شما چه نظری در این مورد دارید؟
هفدهم فروردین همانسال طرح جامع امدادونجات که به پیشنهاد هلالاحمر آماده شده بود، بهعنوان نخستین قانون مصوب در هیأت وزیران به تصویب رسید؛ یعنی تقریبا ٩ماه قبل از زلزله مخرب. در آن قانون گفته شده که جذب، توزیع و هدایت کمکهای مردمی برعهده هلالاحمر است. اما خیلی از مسئولان آن زمان از این قانون بیخبر بودند. برای همین، در یکپارچگی کمکرسانی با مشکل مواجه میشدیم. چون هماهنگی بین دستگاهها نبود و بعضی از منابع منحرف میشد و بخشی از کمکها به دست آسیبدیدگان نمیرسید. یادم میآید که در آن موقع فقط در خراسان بزرگ ٨۶ حساب بانکی برای کمکهای مردمی اعلام شده بود.
شما آن زمان با اهالی بم همکلام میشدید و کنارشان بودید. مردم به لحاظ ذهنی چه وضعی داشتند؟
یادم میآید که منطقه ما کنار بهشت زهرا بود. واحدی مجری صداوسیما آمد و با همکاری یونیسف و دکتر حامد فرساد در خانههایی که نزدیک بهشت زهرا بودند، کار حمایت روانی-اجتماعی انجام دادند. بچهها را در منطقه و چادرهایی که از صلیبسرخ چین اهدا شده بود، جمع کردیم. به آنها وسایل دادیم تا نقاشی کنند. تمام بچههای آن منطقه که جریان ورود اجساد به بهشت زهرا را دیده بودند، حتی آنهایی که در خانوادهشان فوتی هم نداشتند، نقاشیهایشان پُر از جسد و جنازه بود. این ماجرا نشان میدهد که باید به آسیبهای روانی بعد از حوادث حتی در سالهای بعد هم توجه کنیم.
و درس مهم زلزله بم؟
اذا زلزلت الارض زلزالها. این آیه همیشه از زمان زلزله بم در ذهن من است. اینکه زمین بالاخره میلرزد و واقعه بزرگ و مهیب یک روز برای همه اتفاق میافتد. باید هرلحظه برای ما درسی باشد که به خودمان رجوع کنیم. زلزله برای هلالاحمر درسهای بزرگی داشت. بعضی از افراد را به فدراسیون فرستادیم تا آموزش ببینند. این افراد در حادثههای بعدی نقش موثرتری ایفا کردند.
اشتباهی که در زلزله بم انجام شد، این بود که همه روی پارچه مینوشتند «امدادگر خسته نباشی. بم را میسازیم.» این جمله اشتباهی بود که نمیدانم از کجا شکل گرفت. رسانهها روی این جمله تبلیغ میکردند. قرار نبود ما بم را بسازیم. ما بعد از چندماه طبیعتا از بم آمدیم بیرون. امدادگرها باید به خانههای خود برمیگشتند.
انتخاب یک شعار غلط باعث شد که عملیات امدادرسانی بم تا سالها شکل منسجم نگیرد. چون ما شعار بدی انتخاب کردیم. باید دقت کنیم که عملیات بحران باید مبتنی بر جامعه باشد. در آخر این را بگویم که پیچ اصلی حوادث کشور همچنان بم است.