گزیده ای از وصیت نامه شهید محمد تقی دولتی ماریان
پدر مهربان، مادر عزیز و برادر نورچشمم، خیلی دوستتان دارم. دوری از شما مشکل است ولی برای مکتب خمینی کبیر که همان خط اسلام است، این دوری قابل تحمل است.
امیدوارم صدای هل من ناصر ینصرنی امام حسین(ع) را که از لب های گهربار حسین زمان بیرون می آید لبیک گفته باشم و از جمله گمراه شدگان نباشم و خداوند نام مرا در لیست شهدا با لطف و کرمش نوشته باشد که خواسته ی من از خداوند همین بوده.
اگر انشاءالله شهید شدم و جنازه داشتم و آوردند، هر کجا صلاح بود مرا دفن کنید. از همه میخواهم که برای من طلب مغفرت کنند.
از همسر عزیزم می خواهم فرزندان را آن طور که اسلام می خواهد پرورش دهد.
زینبی بودن یتیم داری دارد. اسیری دارد. بی سرپرستی دارد و خیلی مشکلات دیگر. امیدوارم که از عهده ی این امتحان برآیی.
از فرزندانم میخواهم راه مرا ادامه دهند. فرزند مرا مجبور به ازدواج نکنید. باایمان بودن فرد باید در نظر گرفته شود. فرزندانم در خط اسلام قدم بردارند.
هزار تومان رد مظالم بدهید از مالم. دو سال نماز و روزه قضا.
24/12/1360