ابوالفضل رفیعی یکی از امدادگران با سابقه سبزواری است،کسی که بعد از 14 سال حضور در هلال احمر، حالا در سن 30 سالگی با درجه ایثار، پر توان تر و با انگیزه تر از گذشته در لباس امدادی فعالیت می کند.
به گفته خودش نمی تواند دوری از این لباس را حتی برای یک روز تحمل کند.ابولفضل کارشناسی مدیریت حرفه ای عملیات امداد و نجات را دارد و 10 سالی می شود که به عنوان مدرس در هلال احمر فعالیت می کند. با این حال او عاشق امدادگری و حضور در عملیات های جاده ای است و حتی مربیگری در سطح کشوری هم نتوانسته جلوی حضورش را در صحنه حادثه و لمس مستقیم کار امدادی بگیرد. ابولفضل یک فرزند دو ساله هم دارد و می گوید که به خاطر مأموریت های امدادی اش روزهای بسیاری را از همسر و فرزندش دور بوده. او سختی دوری از خانواده اش را تاوان انتخاب شغلش می داند؛ شغلی که اگر همه مشکلات دنیا را هم داشته باشد، باز هم ارزشش را دارد...
شما با 14 سال تجربه امدادی، جزء امداگران با سابقه هلال احمر محسوب می شوید. برایمان از روزهای نخستین فعالیت تان بگویید.
من در سال 81 وارد هلال احمر شدم اما فعالیت جدی من به عنوان یک امدادگر از سال 82 و با وقوع زلزله بم آغاز شد. آن موقع در بحث پشتیبانی زلزله بم حضور فعالی داشتم و در روزهای پس از زلزله در رساندن اجناس و کمک های مردمی به زلزله زدگان فعالیت می کردم. بعد از مأموریتم در بم احساس کردم که در جای درستی قرار گرفته ام و باید همین مسیر را با جدیت ادامه بدهم. برای همین دوره های تخصصی جاده، آوار ، کوهستان و بقیه دوره هایی که لازمه ورود به پایگاه جاده ای بود را فرا گرفتم و توانستم در سال 83 برای اولین بار به پایگاه جاده ای کاهک در 85 کیلومتری سبزوار وارد شوم و اولین تجربه هایم را در بحث امداد و نجات در آن پایگاه تجربه کنم.فعالیتی که هنوز و بعد از 14 سال از حضورم در هلال احمر، با وجود مشغله های جدیدم در جمعیت و فعالیت مربی گری ام، هنوز اولویت اولم است و از اینکه اسم امدادگر بر روی من هست افتخار می کنم.
کمی از فعالیت های مربیگری تان برایمان می گویند.
من از سال 1385 به عنوان مدرس جمعیت هلال احمرخدمت می کنم و باید بگویم از زمان فعالیتم در زمینه مربیگری علاقه من به هلال احمر بسیار بیشتر از قبل شده. البته این علاقه شدیدم را مدیون استاد های توانایم مثل محمد علی جباری ثانی هستم که در آن زمان ریاست آموزش ما را بر عهده داشت. او نقش مؤثری در رشد من به عنوان یک مدرس داشت و من افتخار می کنم که در حال حاضر شاگردی ایشان را می کنم و در سطح های مختلفی در استان خودم و خارج از آن به مربیگری و آموزش به همنوعانم مشغولم.
شنیده ایم که شما مدرس کشوری هم هستید! چه شد که این رتبه را کسب کردید؟
در سال 91 با دوره مربیگری که در ساوه برگزار شد توانستم نمره برتر را کسب کنم و به عنوان مدرس کشوری انتخاب شوم. به همین ترتیب من افتخار این را داشتم که بتوانم از سال 92 در بحث حوادث جاده ای و ترافیکی در سطح کشور به هموطنانم آموزش بدهم. این آموزش ها به صورت حرفه ای انجام می شد و تا کنون هم ادامه دارد و به تبع آن من در مسابقات کشوری زیادی به عنوان داور هم فعالیت داشته و دارم و این موضوع باعث افتخار من است که توانسته ام تا حدی که در توانم است با ترویج روحیه امدادی در خانواده ها عضو مؤثری برای هلال احمر کشورم باشم.
تا به حال در یک تجربه شخصی کسی را از مرگ نجات داده اید؟
بله. اتفاقاً این ماجرا یکی از زیباترین خاطرات زندگی من است. من در سال 88 علاوه بر فعالیتم به عنوان امدادگر، در فرهنگسرای آفتاب شهر سبزوار هم فعالیت داشتم. یک روز در حالی که مشغول کار بودم متوجه شدم که یک خانم در کتابخانه فرهنگسرا در حال خفگی است! اودچارانسدادراه هوایی شده وبراثراقدامات غیر اصولی مردم رنگ چهره اش کبود شده بود.سطح هوشیاری اولحظه به لحظه پایینترمیآمد و شاید اگر من آنجا نبودم مرگ او حتمی بود. این اولین تجربه ام بود که می خواستم به تنهایی عملیات امدادی را برای شخصی انجام دهم اما با توکل به خدا کارم را شروع کردم. من ابتدا او را به فضای باز منتقل کردم و با انجام مانور"هایم لیخ" یا فشار شکمی و ضربه به پشت راه تنفس او را باز کردم. بعد از اقدامات اولیه من، تنفس او آهسته آهسته منظم شد و رنگ چهره اش به حالت عادی برگشت.این امداد من با توجه به اینکه اورژانس نمی توانست در زمان طلایی امداد که بین 4 تا 6 دقیقه است،خودش را به مصدوم برساند، یک اقدام مؤثر بود؛ طوری که اگر من آن مانور را انجام نمی دادم، آن خانم جوان دچار مرگ مغزی شده بود.آن روز یکی از زیباترین روزهای زندگی من بود که باعث نجات یک انسان شدم و تا ماه ها بعد از آن حادثه، خانواده آن خانم با هدیه ها و دسته گل هایی که برای من می فرستادند از من تشکر و قدردانی می کردند.
به نظر شما سیستم آموزشی هلال احمر در شهر و استان شما در چه سطحی است؟
خدا را شکر حضور دکتر احمری به عنوان مدیر عامل محترم استان خراسان رضوی با توجه به پتانسیل های استان ما بسیار مؤثر است. ایشان علاوه بر سمتی که به عنوان مدیر عامل دارند یک نیروی امدادی بالقوه و توانمند هم هستند واز لحاظ فکری در سطح بسیار بالایی قرار دارند. همچنین حضور آقای بهمن آبادی به عنوان معاون امداد استان ما اتفاق خوبی برای ما امدادگران است و ایشان هم با تجربه بسیار بالایشان تأثیر به سزایی در پیشرفت هلال احمر استان دارند. وجود چنین اشخاصی در رأس هلال احمر استان باعث شده تا بحث آموزش هم در شهر و استان ما در سطح بسیار بالایی قرار بگیرد؛ روندی که پیش از این ها اینگونه نبود و استان ما در سال های اخیر، درخشان ترین موقعیت خودش را از لحاظ پیشرفت امدادی و آموزشی تجربه می کند.
حادثه ای که به فاجعه تبدیل شد
سال 85 بود که با اعلام اشتباهی یک حادثه توسط مردم اتفاق جبران ناپذیری افتاد. در پایگاه بودیم که به ما خبر دادند تصادفی خونین در کیلومتر 100 محور شاهرود به سبزوار رخ داده. ما همزمان با حرکت خودمان از سمت سبزوار، به نیروهای اورژانس منطقه عباس آباد هم اعلام کردیم که از سمت شاهرود به محل حادثه حرکت کنند. بعد از اینکه ما با طی کردن مسیر در جاده ای برفی و سرد با دمای بسیار پایین به آن منطقه رسیدیم، اثری از تصادف ندیدیم. هر چه در جاده پیش می رفتیم حادثه را پیدا نمی کردیم. بالاخره با پیمودن مسیری بسیار بیشتر از چیزی که به ما اعلام شده بود به صحنه تصادف رسیدیم؛ صحنه ای که در آن دو خودرو به هم برخورد کرده بودند و قسمت تلخ ماجرا این بود که خودروی اورژانسی که از شاهرود حرکت کرده بود به این دو خودرو برخورد کرده بود و متأسفانه دو نفر در این برخورد فوت کرده و نیروهای اورژانس هم دچار صدمات و جراحات شدیدی شده بودند. صحنه بسیار دلخراش و در عین حال خطرناک بود؛ چون امکان نشت بنزین هم وجود داشت و ما باید در کنار رها سازی اجساد از خودروها ریسک انفجار خودرو ها را هم به جان می خریدیم. همه این ها در حالی بود که انجام آن عملیات در آن سرمای شدید غیر قابل تصور بود اما ما سه ساعت تمام در آن سرمای استخوان سوز تلاش کردیم و با عشقی که به همنوعانمان داشتیم تا آخرین توانمان با سرما جنگیدیم. این خاطره جزء تلخ ترین خاطرات امدادی من است که به خاطر یک اعلام اشتباه و دیر رسیدن ما به محل حادثه نیرو های اورژانس ما دچار حادثه شدند و سرنشینان خودرو ها تا رسیدن ما به محل، جان خودشان را از دست دادند.