روزنامه خراسان امروز پنجم شهریور ماه جاری در گزارش ویژه ای در صفحه جامعه در مطلبی با عنوان مرثیه ای برای کودک حاشیه نشین ،تصویری از امدادگر هلال احمر مشهد را منتشر کرده در حالیکه کودک جان باخته در حادثه اخیر انفجار آبگرمکن در مشهد را در آغوش گرفته است.
در این گزارش ، سعید برند با قلمی شیوا به موضوع حاشیه نشینی در مشهد ومطالبه برخی مسائل حاشیه نشینان پرداخته است.مطالعه مقدمه مطلب ،خالی از لطف نیست.
قلب از دیدن این تصویر به درد می آید، البته اگر هنوز قلبی در سینه ها مانده باشد! تصویر یک کودک چند ماهه که از زیر آوار بیرون کشیده شده و در آغوش یکی از نیروهای هلال احمر آرامیده است، نمی دانم کودک زنده است یا مرده؟! اما حتما شب قبل از حادثه در آغوش مادرش به خواب رفته است، کسی چه می داند که آخرین لالایی مادر چه بوده؟ سحر هنگام اما یک انفجار مهیب، سقف خانه ای را که پدرش با دسترنج کارگری و احیانا پنهانی ساخته است بر سر او و خانواده اش خراب می کند و این چنین دست تقدیر او را به آغوش نیروی هلال احمر می سپارد! تقدیری که به واسطه ندانم کاری های خیلی ها به وقوع پیوسته است. اما اگر این کودک زنده باشد، چه پاسخی برای سوال های او خواهیم داشت؟! سوال هایی که حتما شنیدنش قلب را به درد خواهد آورد، البته اگر هنوز قلبی در سینه ها مانده باشد!
روز شنبه یک حادثه تلخ دوباره نام شهرک شهید رجایی مشهد را بر سر زبان ها آورد؛ شهرکی که مردمان شریفش زخم خورده روزگار هستند و هر یک به خاطر مصیبتی شهر و روستای خود را رها کرده و به گوشه شهر ما پناه آورده اند. غافل از این که پناه گاهشان این چنین سست است و بی پایه!
10 کشته و چندین زخمی، آوار شدن کامل سه خانه و تخریب 15 خانه دیگر، نه نتیجه بلایای طبیعی است و نه بر جای مانده یک حمله موشکی، آن طور که می گویند فقط یک آبگرمکن ترکیده است! این آمار از تلفات برای شهر مشهد واقعا جای تاسف دارد. وقتی که ترکیدن یک آبگرمکن این چنین خانه های حاشیه شهر را تخریب و مردمانش را داغدار می کند، اگر زلزله ای بیاید، چه مرثیه ای برای جمعیت میلیونی حاشیه شهر و بافت های فرسوده مشهد خواهد نوشت؟...