امروز: ۱۴۰۳/۱۰/۳



تاريخ: ۱۳۹۴ شنبه ۷ آذر ساعت ۱۰:۴۱ کد مطلب: 6189
 نقش سازمان داوطلبان در ارائه خدمات مددکاری اجتماعی
نقش سازمان داوطلبان در ارائه خدمات مددکاری اجتماعی در کاهش آسیب های اجتماعی و بهبود کیفیت زندگی در آسیب دیدگان حوادث
 
چکیده :
سوانح و به ویژه بلایای طبیعی وقایعی هستند که باعث می شوند افراد فقدان، سوگ و دیگر مسایل و مشکلات را به یکباره تجربه کنند. این وقایع، حادثه دیدگان را آنچنان تحت تاثیر قرار می دهد که زندگی آنان را با خطرات بسیاری مواجه می سازد. معمولا مددکاران اجتماعی نقش مهمی درکمک به افراد بحران زده دارند ؛ به همین منظور مقاله حاضر به تشریح نقش سازمان داوطلبان جمعیت هلال احمر در ارائه خدمات مددکاری با توضیح مراحل مددکاری فردی و مهارتهای مورد نیاز مددکاران اجتماعی برای یاری رساندن به حادثه دیدگان وحمایت های روانی آنان می پردازد. این مهارتها عبارتند از : حمایت موقعیتی، ایجاد امیدواری، تسلی دادن و اطمینان بخشی ، ایجاد تمرکز، ثبت وضبط مدارک ،گزارش نویسی ،پیگیری روند کار،کمک به ترمیممسائل اقتصادیواجتماعی بازماندگان ، ترمیم عوارض جسمانی بازماندگان ، توسعه راه حلها و ارجاع .
مددکاران اجتماعی درکاستن آثار وشواهد آسیب ها والتیام دردها وزخم های آسیب دیگان وبازماندگان از بحران نقش مهمی را ایفا
می کنند . بخشی از خدمات مربوط به آثارروانی یا شوک و عواقب سوگ درافراد است ،مددکار بعداز بروز بلایای طبیعی می تواند نقش موثر وفعالی داشته باشد ؛ مددکاران فقط به درمان روانی افراد نمی پردازند بلکه آنها به نوعی تسهیل گر دستیابی بازماندگان به امکانات روان درمانی وروانپزشکی خواهد بود.بخش عمده فعالیتهای مددکاری اجتماعی در هماهنگی لازم برای جبران خسارت ومشکلات اجتماعی واقتصادی پس از فرو کش کردن بحران های روانی وآسیب های اجتماعی است .
کلید واژه ها:
سازمان داوطلبان هلال احمر ، مددکاری اجتماعی ، آسیب های اجتماعی ، حوادث

مقدمه :
طرح مورد اجرا "نقش سازمان داوطلبان در ارائه خدمات مددکاری اجتماعی وحمایت روانی درحوادث"می باشد کهحرفه‌ای است مبتنی بر علم، هنر ، مهارت ،و در قالب نهادها، سازمانها و موسسات رفاهی توانبخشی، اجتماعی، فرهنگی و تربیتی عرضه می شود تا با ایجاد تغییر و دگرگونی مناسب در شرایط مادی و معنوی افراد و اقشار جامعه زمینه بهزیستیرشد و تعالی آنها را فراهم آورد.مددکاری حرفه بسیار ظریفی است که لازمه آن برای شروع عشق به انسانهاست.
مددکاری ازمعدود مشاغل ویا به عبارتی حرفه ای است که به اسرار ورازهای افراد سرو کار دارد،اسراری که برای یک فرد می تواند همه چیز او باشد واگرهم مددکاری از روی جهل ویا عدم پایبندی به اصول وارزشهای حرفه اش درحفظ اسرار از نامحرمان تسامح کند مددکاری وارزش آن زیر سوال می رود.مددکاری همانطور که از نامش پیداست یاری رساندن به نیازمندان است.یاری رساندن بدون چشمداشت به پاداش ویا حتی تشکر از سوی مددجو،امدادی ازروی عشق به انسانهاوبه همنوعان. سوانح و به ویژه بلایای طبیعی وقایعی هستند که باعث می شوند افراد فقدان، سوگ و دیگر مسایل و مشکلات را به یکباره تجربه کنند. این وقایع، حادثه دیدگان را آنچنان تحت تاثیر قرار می دهد که زندگی آنان را با خطرات بسیاری مواجه می سازد. به هر حال بیشتر این افراد برای اینکه بتوانند مسایل به وجود آمده را حل و فصل کرده، به آرامش دوباره دست یافته و فعالیتهای عادی خود را از سر گیرند نیازمند حمایت و کمک مضاعف می باشند.
می دانیم که بیشتر مردم تمایل دارند، به یکدیگر کمک کنند و تخصص مددکاران اجتماعی نیز کمک به افرادی است که در جستجوی کمک هستند اما مشکلی که در این زمینه وجود دارد آن است که چگونه می توان به بهترین نحو به افرادی که نیاز به یاری دارند کمک کرد؟به ویژه کسانی که دچار بحرانی چون سیل، زلزله، و غیره شده اند. معمولا مددکاران اجتماعی نقش مهمی در کمک به افراد بحران زده دارن. به همین منظور مقاله حاضر به تشریح مراحل مددکاری فردی و مهارتهای مورد نیاز مددکاران اجتماعی برای یاری رساندن به حادثه دیدگان وحمایت های روانی آنان می پردازد. این مهارتها عبارتند از : حمایت موقعیتی، ایجاد امیدواری، تسلی دادن اطمینان بخشی ، ایجاد تمرکز، توسعه راه حلها و ارجاع.مددکاران اجتماعی درکاستن آثار وشواهد آسیب ها والتیام دردها وزخم های آسیب دیگان وبازماندگان از بحران نقش مهمی را ایفا می کنند .

بیان مساله :
در ابتدای مطلب به ارائه تعریف جامعی از خدمات داوطلبانه و نقش سازمان داوطلبان جمعیت هلال احمر اشاره می گردد .
خدمات داوطلبانه در جمعیت هلال احمر :
خدمات داوطلبانه در جمعیت به آن دسته از فعالیت هایی اطلاق می شود که توسط داوطلبان با اهداف انساندوستانه و بدون هیچ گونه چشمداشت مالی و مادی، به صورت ارادی جهت کمک به همنوعان، آسیب دیدگان و آسیب پذیران جامعه ارائه می شود.
داوطلبان جمعیت هلال احمر:
داوطلبان اشخاصی حقیقی یا حقوقی هستند که به اصول بنیادین نهضت بین المللی صلیب سرخ و هلال احمر پایبند بوده، به اساسنامه و قوانین جمعیت متعهد می باشند و با فعالیت در قالب گروه ها و تیم های داوطلبی به صورت سازماندهی شده مستمر یا غیر مستمر ارائه خدمت می نمایند.
اعضای جمعیت هلال احمر:
اشخاصی حقیقی یا حقوقی هستند که به اصول بنیادین نهضت بین المللی صلیب سرخ و هلال احمر پایبند بوده، به اساسنامه و قوانین جمعیت متعهد می باشند و با پرداخت حق عضویت مداوم، به توسعه سازمانی و فعالیت های جمعیت کمک می نمایند.
سازمان داوطلبان :
سازمان داوطلبان به منظور احیا و تحقق اصل خدمات داوطلبانه، با هدف حمایت از اقشار آسیب پذیر از طریق سازماندهی و بهره گیری از توان و مساعدت افراد و اقشار توانمند در سال 1338 هجری شمسی تشکیل گردیده است.
این سازمان با حفظ ماهیت و ماموریت های اصلی خود که کاملا منطبق با نیازهای موجود و قابلیت های ساختار اجتماعی بوده است، سعی نموده تا نقش حلقه واسطی میان توانمندان و نیازمندان جامعه را ایفا نماید و تاکنون خدمات متنوعی چون کمک به درمان بیماران محروم، حمایت از کودکان آسیب دیده و باقیمانده از حوادث و سوانح، کمک به آسیب دیدگان باقیمانده از زلزله، سیل و بلایای طبیعی، مشارکت در جذب کمک های مردمی برای جبهه های جنگ و ... را ارائه نموده است.
انواع خدمات داوطلبانه در جمعیت هلال احمر
الف) خدمات داوطلبان در مواقع عادی
1- ارائه خدمات داوطلبانه در پست های اداری، تخصصی و مشاوره ای در حوزه های ستادی و اجرایی جمعیت
2- کمک به جذب و توسعه منابع مورد نیاز جمعیت(مالی، علمی، آموزشی و ... )
3- ارائه خدمات تخصصی شامل خدمات پزشکی، مهندسی، مشاوره ای و انجام فعالیت های آموزشی، فرهنگی و ترویج حقوق بشردوستانه
4- مشارکت در اجرای برنامه های سراسری جمعیت و حضور فعال در برنامه های خانه داوطلب
5- شناسایی و ارایه کمک های حمایتی و معیشتی به اقشار نیازمند
ب) خدمات داوطلبان در مواقع حوادث و سوانح
1- هماهنگی با شعب و واحدهای جمعیت برای حضور به موقع و موثر در مناطق آسیب دیده از حوادث و سوانح و ارایه خدمات امدادی در زمینه های انجام فعالیت های بهداشتی، درمانی، اجتماعی، فرهنگی، انساندوستانه و اطلاع رسانی به آسیب دیدگان
( براساس آموزش ها و سازماندهی قبلی )
2- تشریک مساعی و مشارکت در جمع آوری و توزیع کمک های نقدی و غیرنقدی و اعانات در زمان بروز حوادث
3- ارائه خدمات حمایتی شامل انواع حمایت های روانی، بازتوانی پس از حادثه و کمک های نقدی و غیرنقدی به آسیب دیدگان حوادث و سوانح
4- اجرای پروژه ها و فعالیت های خیریه داوطلبانه به منظور کاهش آسیب ها و خسارات ناشی از حوادث و سوانح در مناطق حادثه دیده
سازمان داوطلبان سه ماموریت اصلی بر عهده دارد :
ماموریت اول :
کمک به منابع مالی و انسانی مورد نیاز جمعیت از طریق شناسایی، جذب، سازماندهی و بهره گیری از خدمات اعضا و داوطلبان جمعیت در راستای اهداف و فعالیت های انسان دوستانه و عام المنفعه جمعیت
ماموریت دوم :
جمع آوری، هدایت و توزیع کمک های نقدی، غیرنقدی و اعانات مردمی در هنگام بروز حوادث و سوانح مختلف داخلی و بین المللی
ماموریت سوم :
ارائه خدمات حمایتی و اجتماعی به آسیب دیدگان از حوادث و سوانح و آسیب پذیر ترین افراد جامعه

خدمات حمایتی
جمعیت هلال احمر به عنوان یک نهاد بشر دوستانه همواره نقش محوری در فعالیتهای اجتماعی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران داشته است.این جمعیت باهدف ایجاد وتقویت توازن اجتماعی ،احیاءارزشهای دینی ،توسعه سنت های حسنه اسلامی ،تسکین آلام بشری (جهت اوارگان ،پناهندگان وبیماران)وترویج حسن نیکوکاری بین مردم به امر توانبخشی وارائه خدمات حمایتی پرداخته است.
اداره منابع داوطلبی و خدمات حمایتی
این اداره وظيفه دارد با ارائه خدمات حمايتي به نيازمندان آسيب پذير و آسيب ديده در زمان وقوع حادثه و شرايط عادي ، به محرومان جامعه ياري رساند .
ماموريت ها :
1- كمك به بيماران مجروح كه بر حسب تشخيص هلال احمر امكان پرداخت هزينه درماني خود را ندارند .
2- انواع خدمات درماني بشرح ذيل :
- خدمات بستري – خدمات سرپايي – خدمات توانبخشي-پرداخت هزينه هاي دارويي – تهيه تجهيزات توانبخشي
3- اجرای برنامه های داوطلبی ملی(طرح حامیان سلامت وکرامت ،طرح فرشتگان رحمت وهمای رحمت)
4- جذب خیرین
5- ایجاد ارتباط با سازمان هاوخیریه های مردم نهاد
وظایف :
- كمكهاي اضطراري با تشخيص مديرعامل و يا رئيس شعبه جهت پرداخت هزينه هاي درمان .
- هماهنگي با داروخانه ها ، بيمارستانها ،كالاهاي طب و... جهت پيگيري امور مربوط به مددجو.
- تهيه مقاله مددکاری توسط مددکاران جهت بهروز رسانی اطلاعات در خصوص حوزه مددكاري .
-پاسخ گویی به نامه های دادگستری درخصوص فرزندان تحت پوشش سابق مجتمع پرورشی شهید هاشمی نژاد هلال احمر
-پاسخ گویی به نامه های نمایندگان محترم مجلس،دفتر امام جمعه محترم و... درخصوص مساعدت به مددجویان معرفی شده
-ارائه خدمات به آسيب ديدگان باقيمانده از حوادث از جمله آتش سوزي ،سیل و...
* پس از شناخت کامل سازمان داوطلبان که ارائه کننده خدمات مددکاری در هنگام حوادث می باشند لازم است به نقل تعاریف کاملی از مددکاری اجتماعی و بحران و حادثه بپردازیم .
تعریف ((ورنر بوهم))از مددکاری اجتماعی: مددکاری اجتماعی درصدد افزایش ایفای کارکرد افراد بصورت انفرادی وگروهی از طریق فعالیتهایی است که بر روابط اجتماعی آنان متمرکز است وبین افراد ومحیطشان تعاملی به وجود می آورد.
این فعالیتها را می توان درسه کارکرد دسته بندی کرد:
ترمیم استعداد صدمه دیده
تدارک منابه اجتماعی وفردی
جلو گیری از اختلال کارکرد اجتماعی
بحران:
بحرانوضعیت آشفته ودر هم ریخته ای است که دران مددجویان دراهداف مهم زندگی با ناکامی مواجه می شوندیا درچرخه زندگی روشهای تطابقی انان باعامل استرس زا دچارگسیختگی وفروپاشی عمیق می گردد.
خصوصیات بحران ؛
موقتی هستند.
بهدرماندگی وغالبا اختلال کارکردی منجر می شوند.
موجب ازدست رفتن توانایی تطابقی می گردند.
ممکن است پیامدهای مطلوب یانانامطلوب بلندمدت داشته باشند.
حمایت:
حمایت موقعیتی است که درآن فرد از نظر روانی احساس امنیت وارامش می کند.حمایت مراقبت از سلامت وارضای نیاز محبت بوده ویک فرایند بهبودی استکه منجر به هماهنگی ابعاد مختلف فرد می گردد. حمایت کمک میکند تا تجربه شکست یاناامیدی یافشارو تنش های متفاوت وازجهات مختلف را تحمل کنیم.

منابع حمایت :
برقراری ارتباط بامددکار ودریافت محبت وتاییدازسوی او.
مشاوره مستقیم به شکل اطمینان بخشی یاحمایت محیطی.
امید وناامیدی .
امیدراابزاری مناسب جهت پیشگیری از بحرانها وروشی برای تطابق می دانند.امیدازیک سو می تواند شرایط استرس راقابل تحمل کندواز سوی دیگرداشتن امید واهی می تواند به فرار از مسئولیتهای کنونی منجر گردد.مددکاران اجتماعی می توانند باخلاقیت وآگاهی ازجنبه های مثبت امیدبهره جویند.جنبه مثبت امید رهایی وآسوده شدن گذرا از دردورنج است وهمچنین انرژی ذخیره شدهای برای برطرف کردن منابع استرس فعلی وآینده است.
و در انتها در این مقاله به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت که :
مددکاری اجتماعی به چه روشهایی می تواند باعث کاهش آسیب اجتماعی و افزایش سطح کیفیت زندگی در افرادآسیب دیده در حوادث گردد
اهمیت و ضرورت تحقیق :
کشور ما با سوانح و بلایای طبیعی و غیر طبیعیبسیاری روبروست و حوادث مختلف تاکنون خسارات جانی و مالی بسیاری برجای گداشته اند . بر طبق مطالعات گسترده رویکرد مددکاران اجتماعی به سوانح و بلایای طبیعی که بخش بزرگی از جمعیت را در بر
می گیرد ؛ مدیریت سانحه ، بحران مبتنی بر جامعه ، تشویق و کمک در خود امدادی محله ای و مددکاری اجتماعی جامعه ای در هماهنگی با سایر سازمانها و سیستم هاست . مددکاری اجتماعی می تواند در بلایای طبیعی نقش های متعددی هم در سطح کلان
( جامعه کلی و جامعه آیب دیده ) و هم در سطح خرد و میانی ( فرد و گروه های درگیر وآسیب دیده ) ایفاء نماید.
اهداف تحقیق :
با مددکار اجتماعی می توان در بحران ها و حوادث شدت و عمق فاجعه را در افراد آسیب دیده کاهش داد .
با انجام حمایت های روانی در هنگام بروز حادثه می توان باعث کاهش آلام آسیب دیدگان گردید .
مددکار اجتماعی باید بتواند در هنگام حادثه علاوه بر حمایت ازآسیب دیده گان ، از خود نیز محافظت نماید.
سوالات تحقیق:
آیا مددکار اجتماعی می تواند در بحران ها و حوادث شدت و عمق فاجعه را در افراد آسیب دیده کاهش دهد ؟
آیا با انجام حمایت های روانی در هنگام بروز حادثه می توان باعث کاهش آلام آسیب دیدگان گردید ؟
آیا مددکار اجتماعی می تواند در هنگام حادثه علاوه بر حمایت ازآسیب دیده گان ، از خود نیز محافظت نماید ؟
پیشینه تحقیق :
مجیدی پرست ، سجاد – 1392 ؛ در مقاله " نقش حرفه مددکاری اجتماعی در مراقبت از آسیب دیدگان در حوادث " به تشریح نقش مثبت مددکاران می پردازد .
ابراهیمی ثانی ، ابراهیم – غیث پور ، ابوالفضل و همکاران – 1393 ؛ در مقاله " کاربرد مددکاری اجتماعی در افزایش امید به زندگی در آسیب دیدگان در حوادث " به نقش اساسی و مهم مددکاران اجتماعی و افزایش میل افراد آسیب دیده به زندگی می پردازد .
بخشی نیا ، اکبر – 1393 ؛ در مقاله " نقش مددکاری اجتماعی در بلایای طبیعی" با توجه به حجم انبوه سوانح طبیعی و غیر طبیعی نقش مددکاری اجتماعی در حوادث را عامل مهمی در کاهش ابتلا به بیماریهای روانی و اضطراب پس از حادثه می داند .
کمالی اردکانی ، شهاب – یکانی نژاد ؛ میر سعید و همکاران – 1392 ؛ در مقاله " بررسی کیفیت زندگی و عوامل مرتبط با آن در آسیب دیدگان حوادث " حمایت های روانی را بر رشد صعودی کیفیت زندگی در آسیب دیدگان حوادث موثر ارزیابی می کند .
رضایی ، محمد علی – 1394 ؛ در مقاله " بررسی نیازهای روانی – اجتماعی آسیب دیدگان در حوادث " نیازهای روانی را از اصلی ترین نیازهای فرد آسیب دیده در زمان حادثه برشمرده و بر توجه جدی بر آن تاکید می نماید .
تعاریف عملیاتی و راهبردها :

معرفی افراد آسیب پذیرتر در حوادث و چگونگی واکنش های روانی به حادثه

کودکان:
دوران کودکي هر انسان و طي شدن مراحل طبيعي تکامل وي براي رشد صحيح در دوران بزرگسالي از اهميت قابل ملاحظه اي برخوردار است . محروم کردن اطفال از چنين دوراني و مقتضيات لازم ان همان قدر مضر است که محروم کردن وي از غذا و پوشاک زيان آور است. به همين علت اطفال در جامعه اي که دستخوش يک حادثه غير مترقبه شده است ، جزء اقشار آسيب پذير محسوب مي شوند. در اين گونه حوادث ممکن است اطفال والدين خود را از دست بدهند و مجبورباشند در شرايط جديدی که کاملا با شرايط تثبيت شده قبلي متفاوت است زندگي کنند. اگر نيازهاي خاص اين قربانيان تامين نگردد روند تکاملي آنها بطور صحيح طي نشده و منجر به کشمکش هاي رواني جدي در آينده نزديک يا دور مي شود.
خيلی ها فکرمی کنند که« کودکان زود همه چيز را فراموش می کنند» يا اينکه« کودک که چيزی نمی فهمد و حتی اگر دچار ضربه شديدی هم شود زودبهبودی پيدامی کند». اين طرزفکرباعث می شود که توجه کمتری به کودکان شود. از طرفی والدين که خود نيز در فشار هستند ممکن است واکنش هائی چون گوشه گيری، پرخاشگری، افت تحصيلی يا امتناع ازرفتن به مدرسه درفرزند خود را رفتاری عمدی يا دال برلجبازی تلقی کنند. پس بايد با علائمی که کودکان پس ازوقوع بلايا ازخودنشان می دهندبيشترآشناشويم. علايم آسيب رواني در اطفال بسته به سن آن ها تا حدی متفاوت می تواند باشد که در اينجا شايعترين آنها ذکر می گردد:
کودکان کمتر از دو سال
گريه و بي قراري ، بي علاقگي به آنچه که در اطراف اتفاق مي افتد يا ترس ا ز محيط اطراف ، اختلال درروند معمول خواب و اشتها ، توقف در سير تکاملي مانند خنديدن، نشستن ، راه رفتن يا تکلم، و يا چسبندگی بيش از حد به مراقبين.
کودکان پيش دبستانی 6-2 سال
کودکان پيش دبستانی متعاقب يک واقعه جدی اغلب احساس ناتوانی و درماندگی می کنند. از جدا شدن از
والدينشان هراسناک هستند و ممکن است به رفتارهای سنين پايين تر برگردند، مثل مکيدن شست، شب ادراری، يا ترس از تاريکی. ممکن است نگرانی آن ها از وقوع مجدد سانحه يا از دست دادن نزديکان باشد. طی هفته های پس از واقعه ممکن است در بازی های کودک بارها و بارها جنبه های مختلفی از آنچه روی داده، نمود پيدا کند.
کودکان 6 تا 10 سال
کودک در سنين دبستان از نظر ذهنی توانايی درک موقعيت های پيچيده تری را دارد که منجر به واکنش های گسترده تری می شود ، مثل : احساس شكست، گناه ، خشم، يا روياپردازی هايی در مورد نجات بخش بود. برخی کودکان به شدت با جزئيا ت حادثه مشغوليت ذهنی دارند و می خواهند در مورد آن صحبت کنند. در چنين مواردی اين مشغوليت ذهنی شديد منجر به حواس پرتی کودک می شود و عملکرد وی در درس يا بازی کاهش می يابد.
کودکان و نوجوانان 11 تا 18 سال
هرچه سن کودک بيشتر می شود ، واکنش های وی به واکنش های معمول بزرگسالان در مواجهه با بلايا ، نزديکتر و شبيه تر می شود. اما برخی واکنش های ويژه مثل تحريک پذيری، نقض مقررات و رفتار های پرخاشگرانه نيز متداول هستند. برخی نوجوانان ممکن است دست به رفتارهای پرخطر بزنند مثل سوء مصرف مواد و الكل يا رانندگی بی ملاحظه و بی پروا. برخی ممکن است از ترک محل سکونت دچار وحشت شوند و محيط را بسيار خطر ناک ارزيابی کنند. ممکن است بدليل افسردگی گوشه گير و منزوی شوند. اين واکنش ها نيازمند مداخله سريع و تخصصی هستند.

زنان:
مرگ و مير زنان در کشورهای درحال توسعه در اثربلايا از مردان بيشتراست. بطورکلی زنان علائم و واکنش های روانی بيشتری بعد از وقوع بلايا دارند. زنان معمولاً نقش اصلی مراقبت ازفرزندان را برعهده دارند و کمتراحتمال دارد به خاطر فرزندان خود هنگام بروز بلايا، محل حادثه را ترک کنند. از طرفی بدليل نقش های سنتی ممکن است محدود به خانه و منزوی باشند. زنان پس از وقوع بلايا امنيتشان بيشتر مورد تهديد قرارمی
گيرد و درصورتی که سرپرست يا پدر خانواده از دست رفته باشد ممکن است در مورد کمک هائی که توزيع می شود مورد تبعيض واقع شده و با کمبودمواد غذائی روبرو شوند. در صورت نداشتن مهارت فنی يا تخصص علمی بدست آوردن شغلی با درآمد مناسب برای آنان دشوارتراست و ممکن است دچارفقر و تهيدستی شوند.
ولی بايد تاکيد کرد که پس ازبلايا فرصت هائی نيز وجود دارد که زنان بتوانندشبکه های اجتماعی تشکيل داده و از حمايت های بيشتری برخوردار شوند. حتی در انجمن های مردمی نقش رهبريا عضوی فعال را بعهده بگيرند.

سالمندان:
درصورت بروزبلايا، سالمندان در معرض خطربيشتری قراردارند. افسردگی در آنها معمولاً ناديده گرفته می شود بعنوان مثال فراموشکاری يا حواسپرتی در آنها ممکن است علامتی از افسردگی باشد که گاهی به¬حساب پيری گذاشته می شود و مورد غفلت قرارمی گيرد.

گروههای آسيب پذير:
پس ازهر فاجعه يا بلا افکار، احساسات يا رفتارهائی دربين افرادی که آسيب ديده اند يا شاهدصحنه های دردناکی بوده اندجريان پيدامی کند. اين افرادممکن است عزيزان موردعلاقه خودراازدست داده باشند، منازلشان تخريب شده باشد، شاهدصحنه های دردناکی مثل ديدن جنازه های عزيزانشان، ديدن زجر ودردآسيب ديدگان ومجروحين، شنيدن فريادهای درخواست کمک ازسوی ديگران باشند. درشرايط سرما، گرما، تشنگی، گرسنگی طاقت فرسا قرارگرفته باشند، ممکن است ندانندچه برسر سايرافرادخانواده يا بستگان ودوستانشان آمده است.اين افراد نگرانی درموردتنها شدن، امنيت، سلامت خود واشخاص موردعلاقه خودداشته و خواب آشفته ای دارند، دائماً صحنه های دردناکی که ديده اند دربيداری يا درخواب بصورت کابوس بسراغشان می آيد. اما وجوداين علائم به معنی وجود يک بيماری نيست. سعی مابراين است تا رنج افرادی دچارآسيب شده اند کمترشودوسريعتر به زندگی عادی خودبرگردندواين دوران رابه سلامت طی کنند.
البته بلايا برهمه افراداثريکسانی نمی گذاردوبرخی افراد نسبت به ديگران آسيب پذيری بيشتری دارند. کسانی که تنها زندگی می کنند يا منابع حمايتی يا مالی کمتری دارند، افراد بيسواد وکسانی که دسترسی به اطلاعات ندارند، کودکان، زنان، سالمندان ومعلولين احتمال دارددرهنگام وقوع بلايا دچار عوارض روانی بيشتری شوند.
واکنش های روانی افراد آسیب پذیر در مواجهه با حوادث :

خشم (Anger):
يک هيجان پيچيده است که با سرخوردگی و ناکامی مرتبط است به ويژه وقتی افراد سعی در انکار ناکامی دارند. خشم هيجان پرانرژی تری نسبت به سرخوردگی است و بنابر اين به فرد تا حدی احساس قدرت برای روبرويی با شرايط می دهد. اين می تواند روشن کند که چرا مردم هنگام شرايط ناتوان کننده و غير قابل کنترلی مثل از دست دادن عزيزشان يا يک زلزله ويرانگر احساس خشم می کنند.
اضطراب (Anxiety):
اضطراب گسترده تر و کم شدت تراز ترس می باشد. معمولا تمرکز آن روی احتمالات ناخوشايند آينده است و متوجه يک هدف مشخص نمی باشد. می تواند بصورت بی قراری (agitation) يا ناتوانی در تصميم گيری و عمل خود را نشان دهد. اضطراب شديد می تواند فلج کننده باشد. اضطراب مزمن برای بدن مضر است و می تواند منجر به شكايات جسمانی شود.
سرزنش (Blame):
وقتی افراد خود را مسئول يک رخداد ناگوار می دانند رخ می دهد. ممکن است خود را به¬خاطر عدم جلوگيری از واقعه بد يا عدم کمک کافی سرزنش کنند.
نااميدی (Despair):
پس از بلايا فرد ممکن است خود را از فعاليت و روابط بين فردی دور کند و منزوی شود . علت آن می تواند احساس نااميدی شديد نسبت به آينده باشد.
ترس (Fear):
هيجانی قدرتمند است که غالبا تمام انرژی و توجه را به خود معطوف می کند. پس از يک استرسور شديد ممکن است ترس از دست دادن کنترل بر ذهن و افکار بر فرد مستولی شود(ترس از ابتلا به بيماری روانی). همچنين ترس می تواند متوجه محيط باشد ، مثل ترس از تنها ماندن، از دست دادن عزيزان ، وقوع مجدد فاجعه. ترس در صورت ازمان می تواند موجب برخی اختلالات روانی و افت عملکرد شود.
سرخوردگی (Frustration ):
وقتی افراد در دستيابی به خواسته ای با مانع مواجه می شوند ، واکنش هيجانی به نام سرخوردگی را تجربه می کنند. واکنش مناسب در پاسخ به احساس سرخوردگی تغيير مسير تلاش در جهتی است که انتظار می رود نتيجه بخش باشد. در مواردی که تغيير شرايط ممکن نيست، تطابق با وضعيت موجود می تواند کمک کننده باشد. باقی ماندن احساس سرخوردگی منجر به خشم يا افسردگی می شود.
گناه (Guilt):
وقتی حس می شود که اتفاقی ناعادلانه رخ داده باشد و فرد به نوعی خود را مسئول بداند. پس از بلايا، نوع خاصی از احساس گناه بنام گناه بازماندن "Survivor's guilt" ممکن است مشاهده شود که در آن فرد از زنده ماندن خود در شرايطی که ديگران مرده اند، احساس گناه می کند. در مواردی ممکن است فرد به خاطر اينکه نتوانسته طور ديگری عمل کند و يا به ديگران کمک کند ، احساس گناه کند. ممکن است احساس گناه وی مربوط به اين باشد که چرا در زمانی که فرصت داشته، با فرد از دست رفته ، رفتار بهتری نداشته است.
غم و اندوه (Sadness or sorrow):
احساسی شايع در بلايا می باشد که مرتبط با فقدان هائی است که فرد با آن روبرو شده است. او احساس بی انرژی بودن وعدم لذت می کند که در حرکات و صورتش نمايان است.
آسيب پذيری (Vulnerability ):
هنگامی که فرد از نظر جسمی يا روانی دچار آسيب می شود، احساس شكننده بودن و ناامنی می کند و اين موجب می شود که شرايط محيطی را حتی ناامن تر و پر خطرتر تعبير کند و احساس آسيب پذيری داشته باشد.
سوگ و سوگواری (Grief & Mourning):
سوگ احساس درونی است که افراد وقتی با از دست دادن عزيزشان روبرو می شوند ، تجربه می کنند. سوگواری روندی است که طی آن سوگ حل می شود و شامل مراسم و مناسک اجتماعی مرتبط با پديده مرگ نيز می شود.
افکار وخاطرات مزاحم ( Intrusive thoughts & memories ):
افکار يا خاطراتی که بصورت خواسته و ناخواسته درپاسخ به يادآورهای محيطی درهر زمانی از روز به ذهن می آيد. ممکن است در روز به شکل تجسم تصاوير يا صداها و يا بوهای يادآورحادثه و درشب بشکل کابوس و روياهای وحشتناک ظاهر شود.
بيش برانگيختگی(Hyper vigilance):
با علائم جسمی طپش قلب، تنفس سريع و تنش عضلانی و يا با علائم روانی اضطراب يا بی قراری، گوش به¬زنگ بودن و ازجاپريدن در مقابل محرک های جزئی و يا مشکل تمرکز حواس خود را نشان می دهد.

اجتناب(Avoidance):
بصورت اجتناب شناختی وآگاهانه مثل تلاش برای فکر نکردن و بخاطر نياوردن واقعه و يا بصورت رفتاری مانند دوری کردن از مکانها و افراد يادآور حادثه و يا صحبت نکردن درمورد حادثه خود را نشان می دهد.
مشکلات خواب(Sleep problems):
به¬صورت اشکال در بخواب رفتن، عدم تداوم خواب و کابوس های شبانه بروز می کند.

فقدان و سوگ
Loss & grief

سوگ واکنشی است که به طور طبيعی در پاسخ به از دست دادن و فقدان آن چه که فرد بدان دلبستگی داشته رخ می دهد. فقدان می تواند به دليل از دست دادن بستگان و دوستان، دارايی ها و متعلقات و يا آينده شغلی فرد باشد. بايد به خاطر داشت و تأکيد کرد که بروز سوگ کاملاً طبيعی است و اصولاً به دنبال حوادث غير مترقبه بطور طبيعی انتظار چنين واکنشی را داريم. واکنش سوگ مجموعه‌ای از هيجانات است که بسته به فرهنگ حاکم بر جامعه متفاوت می باشد. به طور طبيعی انتظار می‌رود که اين واکنش طی دو ماه تخفيف يابد. شدت علايم، و زمان بروز آن ها نيز در تعيين طبيعی يا غير طبيعی بودن اين واکنش نقش دارند. علايم آن بايد به تدريج کاهش يافته و فرد داغدار بايد بتواند طی يک الی دو ماه به سطح قبلی عملکرد خود برگردد. در واقع سوگ فرآيندی است که نهايتاً منجر به پذيرش ترک وابستگي‌ها توسط انسان مي‌گردد. در شرايط خاصی احتمال بروز سوگ بيمارگونه افزايش مي‌يابد، از جمله در مواردی که فقدان بسيار وسيع بوده ، همراه با وحشت زدگی فراوان رخ داده باشد، وي
بسيا ر سريع رخ دهد، درمواردی که فرد از قبل آسيب پذيری بالايی داشته، منزوی بوده و فاقد شبکه حمايت اجتماعی بوده و يا دچار اختلالاتی از قبيل افسردگی بوده باشد. همچنين افرادی که به نوعی خود را در بروز حادثه و يا ميزان اثرات ناشی از آن دخيل مي‌دانند بيشتر مستعد واکنش های غيرطبيعی به هنگام سوگواری هستند. نقش متخصصينی که در زمينه مداخلات روانی ـاجتماعی فعاليت دارند، تسهيل روند سوگواری است. درراه نيل به اين هدف می توان از رهبران مذ هبی نيز ياری جست.
چرخه سوگ
مراحلی كه فرد براي پذيرش فقدان طي مي‌كند چرخه سوگ نام دارد.
جان بالبي Bowlby چهار مرحله را در داغديدگي مطرح کرده است :
1 _ نااميدي حاد با خصوصيات کرختي و اعتراض. ممکن است انکار يا پرخاشگری رخ دهد. اين مرحله از چند دقيقه تا چند روز به طول می انجامد و ممکن است در سير سوگواری هر از چند گاهی به سراغ فرد داغديده.بيايد.
2 _ حسرت شديد و جستجوي شخص از دست رفته . با بي قراري جسمانی و اشتغال ذهنی با شخص مرده مشخص مي شود. اين مرحله ممکن است ماهها تا سالها به شکلی تخفيف يافته طول بکشد.
3- : نا اميدي و نا بسامانی . واقعيت از دست دادن تدريجا" درک مي شود .شخص داغديده گوشه گير، بي تفاوت و کسل مي شود، علايق خود را به فعاليت های معمول زندگی از دست می دهد ، دچار کاهش وزن و بی خوابی می شود و دائما خاطرات شخص مرده را مرور مي کند. در اين مرحله فرد با احساس اجتناب ناپذير يأس مواجه است.
4- سازمان يابی مجدد . جنبه هاي در دناک سوگ کاهش مي يابد و شخص داغديده احساس مي کند به زندگي عادی بر مي گردد. فرد از دست رفته با احساسی از شادی و تأثر به ياد آورده می شود.
پاسخ به مرگ در مراحل مختلف زندگي
كمك به فرد سوگوار مقدور نخواهد بود مگر اين كه با تكوين مفهوم مرگ در مراحل مختلف زندگي آشنايي كامل داشته و بتوانيم واكنش‌هاي طبيعي و غيرطبيعي سوگ را از هم تشخيص بدهيم.
ميزان تكامل عاطفي و شناختي نقش تعيين‌كننده‌اي در درك، تفسير و برداشت فرد از مفهوم مرگ دارد. درك كودكان از مرگ با ميزان قدرت درك انتزاعي آنان در ارتباط مستقيم است. زير 5 سال کودک جاندار پندار است و حتی اشياء بی جان را زنده تصور می کند. در اين سن کودک از وجود مرگ آگاه است، اما آن را نوعی جدائی، يک پديده گذرا، موقتي و قابل برگشت می داند، چيزي شبيه مسافرت و خواب. او فکر مي کند
عملکردهاي انسان پس از مرگ نيز ادامه مي يابد. کودک دراين سن دارای تفکر جادوئی است؛ يعنی بين دو پديده اي که همزمان رخ مي دهد رابطه علت و معلول برقرار مي کند مثلاً اگر به برادرش گفته که او را دوست ندارد، خدا کند بلايي سرش بيايد و تصادفاً نيز برادرش زير آوار می ماند و ازبين می رود، مي انديشد که فکر و سخن او باعث حادثه براي برادرش شده است در نتيجه احساس گناه پيدا مي کند. نهايتاً در سن 10-5 سالگي کودک بتدريج مرگ رابعنوان يک پديده اجتناب ناپذير، غيرقابل برگشت و جهان‌شمول می پذيرد و ممکن است نگران شود که والدينش بميرند و او تنها شود.کودکان در اين مرحله سني در بيان احساساتشان مثل مرحله قبلي راحت نيستند، ممکن است بخواهند احساس خود را پنهان نگه دارند و در آن خاطرات و احساسات با کسي شريک نشوند. معمولاً تا سن بلوغ، کودکان از مرگ مفهومی مشابه بزرگسالان استنباط می کنند.
درسن نوجواني، مرگ را بعنوان يک فرآيند طبيعي پذيرفته است ولي آن را خيلي دور مي بيند و به راحتي نمي پذيرد که ممکن است هر واقعه يا تصادفي منجر به مرگ شود، به همين دليل است که رفتارهاي پرخطر در نوجوانان زياد مشاهده مي شود.
اصول حمایتهای روانی ، اجتماعی در بلایا شامل موارد زیر می باشد:
اصل اولیه و مهم بهداشت روان در بلایای طبیعی پرهیز از برچسب زدن بیماری به بازماندگان است
دقت در اتنخاب واژه های مورد استفاده در بلایا اهمیت زیادی دارد
برنامه بهداشت روان در یلایا برنامه ای جامعه مدار است
ارائه مداخلات روانی ، اجتماعی بصورزت گروهی بر روش انفرادی ارجح است
توانمندسازی افراد بازمانده و مشارکت آنان در برنامه ها اهمیت ویژه ای دارد
مداخله کافی و به موقع روانی ، اجتماعی از آسیبهای احتمالی آینده جلوگیری می کند
-حمایتهای روانی ، اجتماعی بر اساس غربالگری فعال جمعیت آسیب دیده و ارائه خدمات به صورت سیاری می باشد
به آداب ، سنن و فرهنگ منطقه آسیب دیده توجه گردد و از آن برای پیشبرد برنامه استفاده شود
از داوطلبین آموزش دیده استفاده شود

مراحل پاسخ رواني به دنبال بلايا

به طور معمول به دنبال بحران هايي همچون حوادث طبیعی وغیر طبیعی ازجمله سيل، زلزله وجنگ و....که افراد از مراحل مختلفي عبور مي كنند. اين مراحل را بصورت خلاصه در جدول زير آمده است.

مراحل علائم واکنش اداره واکنش
مرحله اول: تماس يا ضربه
(درچند دقيقه اول پس از حادثه بروز می کند) - اکثر افراد دچار ترس و وحشت می شوند.
- برخی افراد بهت زده می شوند.
- افراد گيج ودرمانده هستند وقدرت انجام هيچ کاری را ندارند.
- اين حالت معمولاً گذرا وکوتاه مدت است.

دراغلب موارد قبل ازرسيدن هر کمکی بطورخودبخود پايان می پذيرد.
مرحله دوم:
مرحله قهرمان گرائی
( درساعات يا روزهای اوليه وقوع حادثه بروز می کند) - افراداحساس می کنند بايد کاری انجام دهند، با ديگران ارتباط برقرار می کنند وبه طور داوطلبانه درامدادرسانی کمک می کنند.
- همبستگی بين مردم ايجاد می شود.
- مردم با گذشت وايثار زياد عمل می کنند و تا رسيدن نيروهای کمکی، بسياری از کارها را خود انجام می دهند. بعنوان مثال پس از زلزله شروع به بيرون آوردن اجساد از زير آوار می کنند.
- افراد گستاخانه عمل کرده وبه موانع اداری اجرائی کاری ندارند وممکن است عصبانی وتحريک پذير شوند.
- رفتار آسيب ديدگان را بايد به عنوان واکنش طبيعی آنها تلقی کرد.
- بايد وضعيت وشرايط افراد رادرک کرد.
- هدايت هوشمندانه: بايد فعاليتهای مردم را بصورت مناسبی هدايـت کرد.
- به نقش خانواده افراد آسيب ديده ويا دوستان آنها اهميت داده شود.
مرحله سوم : شادمانی يا فراموشی غم
( يک هفته تاچند ماه بعد از حادثه بروز می کند)
همزمان با رسيدن نيروهای کمکی و توزيع کمکها، افراد اميدوار شده وبطور موقت به آنها حالت آرامش دست می دهد. کمک رسانی به افراد دراين مرحله بسيار مهم ومفيد بوده ونتايج زير را در بردارد:
- سرعت درپيدايش تعادل روانی
- جلوگيری از اختلالات روانی عاطفی شديد بعدی
- جلوگيری از انتقام جوئی وبدبينی نسبت به ديگران درمراحل بعدی
مرحله چهارم: مرحله مواجهه با واقعيت
( 2 الی 3 ماه بعد از وقوع حادثه بروز می کند)
- افراد تازه متوجه وسعت خسارت وفقدانهايشان می شوند.
- افراد مجدداً روحيه خودراازدست می دهند، نا آرام، خسته ودرمانده می شوند.
- ممکن است به اين نتيجه برسند که کمک های رسيده برای انها کفايت نمی کند و يا شروع به مقايسه دريافتی های خود با ديگران کنند.
- مضطرب وحساس شده و احساس تنهائی شديدی می کنند.
- ازنظر روانی احتياج به حمايت بيشتری دارند.
- ايجاد روحيه اميد واعتماد به نفس درآسيب ديدگان اهميت زيادی دارد.
- امدادگران ومسئولين توزيع کمکها بايد حداکثر تلاش خود رادر جهت توزيع عادلانه و توام با احترام امکانات بين مردم انجام دهند.

مرحله پنجم: تجديد سازمان
( 6 ماه تا يک سال بعد از وقوع حادثه بروز می کند)
- افراد شروع به بازسازی زندگی خود کرده بتدريج درک می کنند که بايد متکی به خود باشند.
- عدم رسيدن کامل به اين مرحله منجر به باقی ماندن احساس ناراحتی وپرخاش و تعارض درونی می گردد. - مسئولين بايد پاسخگوی نيازهای مردم باشند و با برنامه ريزی از سرگردانی و بلاتکليفی آنها جلوگيری کنند.
- بايدمردم رافعالانه در امر بازسازی مشارکت دهند.

آگاهی از اين واکنش ها کمک می کند تا عکس العمل های روانی آسيب ديدگان را بشناسيد ونحوه برخورد با آنان را دريابيد. گاه برخی از مراحل بارز نيستند و الزاماً بترتيب نيز رخ نمی دهند. اقدام متناسب با اين حالتها مردم رامنسجم کرده و به آنها انگيزه می دهد تا با حوادث دست وپنجه نرم کنند. هدف نهائی رسيدن هرچه سريعتر بازماندگان به مرحله تجديد سازمان است.

بصورت کلی معمولا افراد به¬دنبال بلايا از 5 مرحله مختلف عبور می کنند:
1. مرحله تماس يا ضربه
2. مرحله قهرمانگرائی
3. مرحله شادمانی و فراموشی غم
4. مرحله مواجهه با واقعيت
5. مرحله تجديد سازمان
اين مراحل الزاماً به¬ترتيب رخ نمی دهند و ممکن است برخی مراحل کاملاً بارز نباشند. هدف نهائی رسيدن باز ماندگان به مرحله تجديد سازمان است.
واکنش ها وعلائم شايع بحران در افراد آسيب ديده
پس از بلاياافراد درمعرض عوامل استرس زای متعددی قرار می گيرند. اين عوامل عبارتند از انواع آسيب های جسمی که باعث درد و ناراحتی می شود، نداشتن محل امن برای آسايش واستراحت، نبود موادغذائی لازم برای رفع گرسنگی وتشنگی، مواجهه با صحنه های دلخراش از قبيل جنازه اقوام وآشنايان، شنيدن صدای کمک خواستن افراد از زير آوار، تخريب ساختمانها و از دست دادن اموال و دارائی، که فشار زيادی را از نظر روانی بر فرد وارد می کند. استرسی که بر فرد در جريان بلايا وارد می شود به قدری ناتوان کننده است که تقريباً هر کسی را می تواند از پا درآورد. به دنبال بروز استرس شديد رواني ناشي از فاجعه، واکنش ها وعلائمی درافراد به وجود مي‌آيند كه مي‌تواند تأثير معكوسي روي عملکرد آن ها داشته باشند. در برخي افراد تنها با يك تك علامت مواجه هستيم و در برخي ديگر تركيبي از علايم، كه در صورت عدم رسيدگي مي توانند به اختلالات رواني مزمن منجر گردند. ميزان تاثر افراد از وقايع اطراف، تا حد زيادي تابع ميزان آسيب پذيري قبلي ، وسعت فاجعه و ميزان تخريب و فقدان ، و همچنين وضعيت حمايتها و رسيدگي به هنگام به مسايل رواني ـ اجتماعي افراد مي باشد. سعی بر اين است تا رنج افرادی که دچارآسيب شده اند کمترشود و سريعتر به زندگی عادی خود برگردند و اين دوران را به سلامت طی کنند.
راهبردهایی برای کمک درمواقع بحران :
یکی از اصول کلی مددکاری درانواع بحران هااستفاده آزادانه ازحمایت عاطفی ازطریق تماس نزدیک،اطمینان بخشیدن وتوجه به احساسات افراد آسیب دیده است.تغییراتی که در محیط می توان به وجود اورد،ایجادفضایی امن وارام واشخاصی که فرد آسیب دیده راحمایت ودرک می کنندهمه به نوعی حمایت عاطفی محسوب می شود.تنظیم زمان نیز عامل مهمی درمداخله موثربرای حل بحران است.
مراحل مداخله دربحران :
کمکهای اولیه روان شناختی هنگام بلایا یابحران شامل چهارمرحله است:
ابتدامددکارشرایط کنونی مددجووماهیت وشدت بحران راتخمین می زند.
پس از آن مددکار کمکهای موردنیاز رابرحسب اولویت تقسیم می کند
درسومین مرحله مددکار به مددجو کمک می کند تابه انتخاب های متعددی بیندیشد وقبل از انجام کارها موقعیت موجود رابررسی نموده وسپس بهترین راه رابرگزیند.همچنین به او می آموزد که درشرایط بحرانی مکانیسم های دفاعی ومهارتهای تطابقی خود رابسیج کند.
حمایت روانی در بلایا چیست؟

فرایندی است که درراستای تامین سلامت روانی آسیب دیدگان سوانح انجام می گیرد تا به آنها کمک به طور موثرخودرابافشارهای روانی ناشی از سوانح سازگار نماید وباافراد خانواده ومحیط خود ارتباط مناسب برقرارکنند.
علایم اختلالات روانی شدید
الف)توهم :یعنی درک محرکی که وجود خارجی ندارد
ب)هذیان:یعنی فکرهای غلطی که بافکر وفرهنگ اطرافیان متفاوت بوده وبااستدلال نیز اصلاح نشود.
چه آموزشهایی راباید به والدین کودکان آسیب دیده داد؟
برای شناخت ترس کودکان بهتر استباآنها ارتباط برقرار کرد وبه آنها اجازه داد درمورد حادثه حرف بزنند وبه سوالات کودک خخود صادقانه پاسخ دهند.
کودکان احتیاج به آرامش واطمینان بخشی دارند باخونسردی آنان رادر آغوش بگیرند
به نیازهای بهداشتی وتغذیه ای کودکان توجه کنند
رفتارهایی مثل شب ادراری کودکان رابپذیرند وتنبیهش نکنند
انتظارات خودازکودکان درامر انجام تکالیف مدرسه راکمترکنندوبه آنها سخت نگیرند
کودکان درشرایط بحران بیش ازهر زمان دیگری نیاز به بازی دارندزیرابازی باعث منحرف کردن توجه انان ازاسترس می شود
حمایتهای اولیه روانی –اجتماعی برای آسیب دیدگان بلایا
- باآسیب دیدگان ارتباط صحیح برقرارکنند.
- درانتقال مصدومین جسمانی به بیمارستان عجله نکنند
- به افراد اطلاعات صحیح بدهند.
- افرادراازدیدن جنازه عزیزانشان محروم نکنند
- مانعابرازاحساساتافرادنشوند .
- استراحت شبانه ضروری است .
- برای ارامش بخشیدن به افراد ازباورهای دینی آنها کمک بگیرند
- سعی نکنندافراد رااز محل سکونت خود دورکنند
- مانع تجمع داغ دیدگان نشوند
- داغدیدگان رابه شرکت درفعالیتهای اجتماعی ،ورزشی وبازسازی تشویق کنند
- درصورت وقوع درگیری جلو گیری اردعوا وجروبحث مفید است
- درصورتی که فهمیدند فردی به علت فشار روانی به موادمخدرروی آورده اورا ازاین کارمنع نکنند

ضروری است در ارائه خدمات حمایتی به بازماندگان به سایر افراد آسیب¬پذیر نیز توجه شود:
افرادی که سابقه بیماریهای مزمن جسمی و یا روانی دارند مثلا افرادی که در گذشته به اختلال پس از حادثه مبتلا بوده اند، افرادی که در زلزله و حادثه دچار آسیب¬های متعدد شده اند، مردانی که همسر خود را از دست داده و مسئولیت نگه داری کودکان خود را برعهده دارند و امدادگران .
فرسودگی شغلی درمددکاران و امدادگران :
باتوجه به اینکه در شرایط بحرانی و استرس زا ، علاوه بر این که بازماندگان و آسیب دیدگان دچار مشکلات روان شناختی می شوند، کسانی هم که به¬عنوان امدادگر و یاری رسان در محل حضور دارند چنانچه اصولی را رعایت نکنند ممکن است دچار فرسودگی و بدنبال مشکلات روانی اجتماعی برای آنان بوجود آید . لذا توصیه زیر جهت پیشگیری از این موضوع ارائه می گردد.
- برنامه ریزی و آمادسازی دقیق جهت ارائه خدمات به آسیب دیدگان
- اکتفا نمودن به مواردی که می توان از عهده آن برآمد
- کنترل افکار و عواطف
- تمرکز برروی کار
- گفتگو با دیگران
- استراحت منظم
- مصرف غذای سالم و ورزش
- تمجید از خود به دلیل کسب موفقیت های کوچک و درعین حال توجه به فروتنی
- تعیین و مشخص نمودن مسئولیت ها بصورت روشن و واضح
- حمایت و پشتیبانی کردن از یکدیگر
- برگزاری جلسات منظم گروهی
- انجام وظایف به شکل چرخشی
- منظم نمودن ساعات استراحت و مرخصی منظم
- کسب مهارت های جدید درخصوص موضوع

محدودیت های تحقیق :
عدم شرکت کلیه افراد آسیب پذیر در برنامه های حمایت روانی
عدم پیگیری های مستمر پس از حوادث
عدم وجود تحقیق های مشابه در سازمان داوطلبان جمعیت هلال احمر
پیشنهادات تحقیق :
* تبیین شرح وظایف هر سازمان در مقابله با حوادث به جهت عدم موازی کاری
* پیگیری مستمر و موجدانه برنامه های مددکاری اجتماعی و حمایت روانی در افراد آسیب پذیر تا حصول بهبودی کامل .
* انجام تحقیقات مشابه به جهت حصول به نتایج قطعی .

نتیجه گیری :
 
 
 
برای جلوگیری از سردرگمی و اجتناب از شتاب از روز فاجعه و در نتیجه ، بروز آسیب های دل خراش سهمگین تر از فاجعه ، هر سازمان کمک رسان ، بر اساس نوع فعالیت های ضروری و مستقیم خود در هر مرحله ، منشور کار خویش را در اختیار سایر سازمان های اجتماعی کمک رسان قرار دهد تا وظایف مستقیم و وظایف کمکی هر سازمان ، برای سازمان های دیگر به روشنی تشریح شود و پیش از بروز فاجعه ی زلزله ای دیگر در جایی از کشورمان ، نمایندگان هر سازمان با نقش و وظایف مستقیم و کمکی سازمان های دیگر آشنا شوند تا با دانستن قلمرو فعالیت هر سازمان امداد گر ، هماهنگی کامل حاصل آید. ناگفته پیداست که در شرایط فاجعه ، تنها مدیران آگاه و ماهر ، توانمند با لیاقت و دور اندیش قادر به برنامه ریزی و تصمیم گیری های دقیق هستند ومنشور مددکاری اجتماعی برای فاجعه های غیر مترقبه تلاش دارد تا با ارائه جدول شرح وظایف تخصصی و تقسیم کارپیشنهادی فعالیت های پراکنده را کاهش دهد و وظایف مستقیم هر سازمان را به روشنی تعیین کند تا در زمان فاجعه از تداخل در کار ها جلوگیری شود و هماهنگی ها افزایش یابددراین خصوصمددکار اجتماعی حرفه ای است که علاقه مند است درکنش های متقابل بین مردم ونهادهای جامعه با سه هدف عمده مددکاری اجتماعی ازجمله ،افزایش توان حل مسائل سازگاری وافزایش توانایی های رشد افراد،تقویت اقدامات موثر وانسانی نظام هایی که خدماتوفرصت های لازم را برایشان تعیین می کندومرتبط ساختن مردم با نظام هایی که منابع خدمات وفرصتهای لازم را برایشان تعیین می کندبه توانایی مردم درانجام دادن کارهای مربوط به زندگیشان ،تحقق ارزشها وارزوهایشان وکاهش فشارهایروانی اثر می گذارد.این کنش های متقابل بین مردم وموسسات اجتماعی درزمینه منافع اجتماعی بزرگ تر صورت می گیرد.

 

گردآوری و تنظیم :

افسانه اسمعیل زاده

 

منابع و ماخذ :
• هاشمی طاری ، سید مرتضی ،جامعه شناسی انحرافات اجتماعی ، انتشارات دانشکده ، تهران ، مهرماه 85 و 84 ، ص1و2و3و5و11و61و68و72و91
• حمید رضا ، کریمی درمنی و سید سعید ، آقایی ، مددکاری اجتماعی کار با فرد (1) انتشارات دانشکده ، تهران سال 84 ص 1و4و5و13و21و42و61
• کریمی در منی ، حمید رضا ، مددکاری اجتماعی کار با فرد (2) انتشارات دانشکده ، تهران ، سال 84 و 85 ص 76و119
• آقایی ، سید سعید ، مبانی مددکاری اجتماعی ، انتشارات دانشکده ، تهران ، 83 ص 9و24و35
• معینی ، رضا ، به صورت زبان تخصصی مقدمه ای بر مددکاری اجتماعی معاصر ، انتشارتت دانشکده تهران ، 84 ص 3
• کریمی درمنی ،حمید رضا ، نوتوانی گروههای خاص ، انتشارات گسترده ، تهران 82 ص77 و 253و 270 و 279و290و294و296و306و318و330
• آقا بخشی ، حبیب ، مقاله همایش نقش مدد کاری اجتماعی در کنترل آسیب های اجتماعی : کودکان خیابانی و دختران فراری ، مسایل و آسیب های اجتماعی ، تهران مهر ماه 83ص3
• صالحی ، جواد ، مقاله همایش نقش مددکاری اجتماعی در کنترل آسیب های اجتماعی : کودکان خیابانی و دختران فراری ، مددکاری خیابانی ، تهران مهرماه 83ص33
• معظی ، میترا ، مقاله همایش نقش مددکاری اجتماعی در کنترل آسیب های اجتماعی : کودکان کار وخیابان ، مروری بر راهکارها وتجارت جهانی ، تهران ، مهر ماه 83ص23
ارسال به دوستان  نسخه چاپی


نام:
پست الکترونیکی:
نظر شما:
کد امنیتی