امروز: ۱۴۰۳/۹/۲



تاريخ: ۱۳۹۴ يکشنبه ۸ شهريور ساعت ۸:۵۷ کد مطلب: 5138
گزارشی از حضور جوانان هلال احمر در مسیر قدم‌گاه عشق:
 در مسیر بهشت…
ه گزارش روابط عمومی سازمان جوانان هلال احمر؛ از همان روز اول فضایی معنوی میان بچه‌های سازمان موج می‌زد، گروه های اعزامی از استان ها یکی پس از دیگری پذیرش می شدند. بعضی از این عاشقان چند روزی را در مسیر بودند اما وقتی از خستگی آنها می پرسیدیم، همه یک جواب داشتند، آن هم این بود که ما مهمان امام رضاییم و خستگی برای ما معنایی ندارد.

شب اول عاشقان امام رضا(ع) جمع شدند تا با هم مسیر پیاده روی قدمگاه تا مشهد مقدس را آغاز کنند. شروع پیاده روی از امامزاده یحیی(ع) بود و بچه‌ها شب را باید در امامزاده می‌گذراندند. چندتایی از بچه‌ها می‌گفتند آسمان اینجا با آسمان شهرمان فرق دارد و باید شب را زیر این آسمان گذراند. صبح؛ همه بعد از نماز جماعت آماده حرکت شدند، لحظات بسیار نفسگیری بود. همه طلبیده شده بودند برای زیارت ساحت مقدس امام رضا(ع) آن هم با پای پیاده.

روحیه عالی و شادی بچه‌ها در طول مسیر نشان از این بود که همه آنها با دلی سرشار از امید آمده بودند. جوانان هلال‌احمری همه متحد الشکل با تی‌شرت‌هایی که طراحی شده بود در یک ستون به سمت میعادگاه عاشقی رهسپار شدند. حین راه توقف‌ها و سخنرانی روحانیون خوش‌اخلاق کاروان شور و اشتیاق جوانان را بیشتر می‌کرد.

photo_2015-08-26_15-02-47

خادمان همیشه عاشق امام

اما در میان جوانان، چند نفری عاشق تر از سایر به نظر می‌آمدند. در میان این همه عاشق، خادمان جمعیت هلال احمر خراسان رضوی که تمام وقت و کار و زندگی خودشان را صرف خدمت رسانی به زائرین پیاده حرم رضوی ‌کردند، حسابی در میان جمعیت به چشم می‌آمدند و بچه‌ها از آنها انرژی می‌گرفتند.

بچه‌ها در مسیر با هم می‌خواندند: «ای صفای قلب زارم، هرچه دارم از تو دارم علی موسی الرضا، علی موسی الرضا» در گروه‌های مختلف در مدح و ستایش امام بزرگوارشان می خواندند و برای ادامه مسیر انرژی می‌گرفتند.

شور و نشاط بچه‌ها غیرقابل وصف است. در طول مسیر هرکدام به یک شکل حضور خود و دوستان‌شان را در قاب تصاویر گوشی و دوربین‌هایشان ثبت می‌کردند. از عکس‌های دسته جمعی در توقفگاه‌ها گرفته تا عکس‌های سلفی در طول مسیر که نشان از شور و اشتیاق آنها داشت.

مسیر سپری می‌شد و وعده دیدار هر لحظه نزدیک‌تر. همه جا پر بود از عشق و فرقی نمی‌کرد جوانان از چه قومیتی در طرح حاضر شده‌اند، همه به عشق امام رضا(ع) حرکت می‌کردند.

حالا بچه‌ها می‌گفتند: «منم خاک درت، غلام و نوکرت علی موسی الرضا، علی موسی الرضا» و مسیر را ادامه می‌دادند.

دویدن در شوق دیدار یار

چندتایی از بچه ها که انگار در شوق دیدار یارشان عجله داشتند و می‌خواستند زودتر برسند، از گروه‌ها جدا شدند و تصمیم گرفتند ادامه مسیر را بدوند. یکی از آنها می گفت من نیت کردم از کردستان تا حرم را بدوم.

photo_2015-08-26_15-01-10

حضور مسئولان ستادی قوت قلب و انگیزه ای تازه/ جوانان به زائران مرقد انرژی می دادند

در طول مسیر و در این گام نهادن عاشقی حضور مسئولان ستادی و استانی هم خالی از وصف نیست. مسئولان مختلف ستادی از سازمان جوانان و جمعیت هلال احمر استان خراسان رضوی در این طرح جوانان را همراهی کردند. در این میان حضور معاون دانش آموزی و رئیس حراست سازمان جوانان هلال احمر بیشتر از سایرین باعث دلگرمی جوانان شده بود.

معاون دانش‌آموزی سازمان در خصوص برگزاری این طرح می‌گوید: نفس برگزاری برنامه قدمگاه عشق از هر نظر ارزشمند است. سعید بابایی در خصوص جنبه‌های مختلف این طرح توضیح می‌دهد: جنبه عبادی و معنوی طرح کاملا نمایان و آشکار است و این طرح کمک می‌کند تا جوانان از این نظر رشد پیدا کنند. جنبه دیگری که در اجرای این طرح نهفته، حفظ سلامت و تندرستی جوانان است.

او در این خصوص ادامه می دهد: اما جنبه بعدی از اجرای طرح که شاید خیلی در ظاهر نمایان نباشد حضور جوانان در عرصه اجتماع است. در این سه روز جوانان مسیرهای مختلفی در داخل و خارج از شهر طی کردند و مردم به صورت غیر مستقیم با روبرو شدن با این جمعیت، سازمان جوانان را شناختند و با فعالیت های این سازمان آشنا شدند.

بابایی ادامه می‌دهد: جنبه پایانی حس و حال خوبی بود که بچه ها به زائران حضرت وارد می‌کردند و این چیزی نیست که در قاب تصویر و کلمات بتوان بیان کرد. هنگام رفتن کاروان به سمت زیارت امام رضا(ع) و وارد مرقد شدن خیلی از مردم دلشان با این جوانان همراه بود و حتی در طول مسیر خیلی از آنها جوانان را همراهی کردند.

بابایی در پایان با اشاره به اهمیت تداوم این طرح در سال‌های آینده می‌گوید: امیدواریم با همت و کمک جمعیت استان و معاونت فرهنگی مقام معظم رهبری بتوانیم سال آینده شاهد حضور بیشتر جوانان باشیم.

photo_2015-08-26_13-11-37

طلوع گنبد طلایی

بچه ها داشتند مسیر را می رفتند که حاج آقا فرمان داد بچه ها توقف کنید. همه ایستادند. گنبد طلایی آقا امام رضا(ع) همچون ستاره ای در دوردست می درخشید. حاج آقا گفت: اینجا اولین نقطه ایست که گنبد طلایی حرم روئیت می شود و مشهور است به تپه سلام. بچه‌ها که حالا اشک در چشم‌هایشان جمع شده بود، با گفتن السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا به ساحت مقدس امام رضا(ع) ادای احترام کردند.

در طلب یار

میان جمعیت یکی حسابی در فکر بود و غمگین به نظر می‌آمد. می‌گفت: آزمون استخدامی قبول شدم و باید برگردم شهرم و به حرم نمی‌رسم. همه او را دلداری می‌دادند که امام رضا اگر کسی را طلبیده باشد تا آخر طلبیده.

در تپه سلام همه زیر آسمان آبی و گرمای تابستان نماز جماعت خواندند و دست به دعا شدند.

حرکت ادامه پیداکرد و از اینجا به بعد هر قدم که برداشته می‌شد گنبد طلای امام طلایی‌تر می‌شد و بیشتر می‌درخشید. بغض‌ها بیش از پیش شکسته می‌شد و اشک‌ها جاری بود.

photo_2015-08-26_13-13-01

۵ کیلومتر تا بهشت…

بچه ها به سمت گنبد طلایی که می‌رفتند، با هم می خواندند: «مرا مران، مرا مران، از درت، به پهلوی شکسته مادرت، یا رضا، یا رضا، یا رضا(ع)»

کاروان به ورودی مشهد مقدس که رسید اعضا در مسجد رباط طرق مستقر شدند. وعده دیدار نزدیک بود. شب میلاد امام رضا(ع) بود و در مسجد جشن امام مهربانی ها برپا شد.

صبح روز آخر بچه‌ها آماده شدند و به سمت حرم مطهر راه افتادند. زمزمه‌ها و اشعاری که بچه‌ها در مدح امام بزرگوارشان می‌خواندند زیاد تر شده بود. دل‌ها بی‌قرارتر بود در انتظار حضور در قطعه ای از بهشت…

«غیر تو یاری ندارم/ با کسی کاری ندارم

گر مرا از در برانی/ جای دیگر من ندارم

تو خوبی من بدم/ به این در آمدم

به جان فاطمه  مکن مولا ردم

علی موسی الرضا، علی موسی الرضا، علی موسی الرضا»

جمعیت به حرم که نزدیک شد، همه یک صدا صلوات خاصه امام رئوف را خواندند:

«اللهّمَ صَلِّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی، الامامِ التّقیِّ النّقیِّ و حُجّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضِ و مَن تَحتَ الثَّری، الصّدّیقِ الشَّهیدِ صَلَوهً کثیرَهً تامَهً زاکیَهً مُتَواصِلهً مُتَواتِرَهً مُتَرادِفَهً کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ»

در میان این همه ازدحام و شلوغی همان جوانی که آزمون استخدامی قبول شده بود، آنی اشک هایش سرازیر شد، امام رضا او را هم حسابی طلبیده بود. می‌گفت: واقعا معجزه شد و مشکلم حل شد و این از لطف و مهربانی حضرت رضا(ع) بود.

جوانان هلال احمری مهمان بودند و این مهمانی رنگ و بوی دیگری داشت. مهمان سفره های مهربانی امام رضا(ع) و چشیدن از غذای متبرک آن حضرت آرزویی بود که برآورده شد.

در حرم مقدس امام رضا(ع) انگار در قطعه ای از بهشت حضور داشتیم. اینجا قطعه ای از بهشت است و مگر می شود قطعه ای از بهشت اینجا باشد و شلوغ نباشد؟

اینجا همیشه شلوغ است و چه زیباست که این حالت توفانی همیشه در سیطره ای عرفانی است. وقتی که می رسی و روبه روی ضریح می ایستی؛

وقتی که می بینی دست های قد کشیده را که به طرف ضریح می روند؛

وقتی می بینی ضریح نقطه ای شده است شبیه به مرکز یک پرگار و گویی تمام اشیا در اطراف را به طرف خود می کشد؛

وقتی می بینی حتی انگار آینه کاری ها و نقش و نگارها دوست دارند کنده شوند و به طرف ضریح بروند و حتی تمام حروف و واژه های متبرک در اطراف دوست دارند به حرکت درآیند؛

وقتی حس می کنی این مرکز ثقل منتظر آمدنت بوده است و وقتی حس می کنی، غریب طوس همچنان غریب است و تمام این آشنایان، تمام روشنایی ها، مثل وطن او نیست؛

اینجاست که چشم هایت خود به خود می جوشند و دست هایت به طرف ضریح قد می‌کشند؛ گویی این غریب، تمام غربا را در آغوش مهربان خود کشیده است.

حاجتت را بگویی یا نگویی مهم نیست؛

سلام که بدهی، حس می کنی آنجا وطن توست.

تنها کافی است بگویی السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا

گزارش: امیر کریمی

ارسال به دوستان  نسخه چاپی


نام:
پست الکترونیکی:
نظر شما:
کد امنیتی