تاريخ: ۱۳۹۴ يکشنبه ۱۲ مهر ساعت ۱۱:۱۸ کد مطلب: 5499
 آرامش درتقسیم کردن آسایش خود با دیگران به دست می آید

1-لطفا خودتان را معرفی نمایید ؟

من زهرا علیزاده هستم .ساکن شهرستان تربت حیدریه . در مقطع کارشناسی ارشد فارغ التحصیل شده ام و مدرس دانشگاه می باشم.

2-از چه زمانی با هلال احمر آشنا و ارتباط پیدا کرده اید ؟

من از سال 88 که در یکی از مناطق محروم سیستان و بلوچستان بنا به موقعیت شغلی همسرم زندگی می کردیم با هلال احمر آشنا شده ام و در کلاس ها و برنامه های مختلف این سازمان شرکت می کردم .

3-چه عاملی باعث علاقمندی شما به این نهاد مردمی شده است ؟

خانواده ی من اهتمام زیادی نسبت به کمک به همنوع داشتند و من هم از دوران کودکی علاقمند به کمک به نیازمندان بودم که جمعیت هلال احمر زمینه ی مناسبی برای فعالیت های من در این راستا بود .

4-شما به عنوان یک خیر داوطلب از چه زمانی به کارهای خیر خواهانه و انسان دوستانه مشغول هستید ؟

شروع فعالیت های نوع دوستانه و خیر خواهانه ی من از همان دوران کودکی بود که خاطره ای که از آن زمان دارم کمک کردنم به نیازمندی بود که در راه مدرسه ام بود و از سال 88 هم که با عضویت در جمعیت هلال احمر سیستان و بلوچستان و بعد از آن تربت حیدریه ، در این سازمان به اینگونه فعالیت ها ادامه داده ام .

5-تا کنون در چه فعالیت و برنامه های نوع دوستانه و خیر خواهانه جمعیت هلال احمر مشارکت نموده اید ؟

من با کسب مدرک مربیگری پیشگیری از ایدز و اعتیاد اقدام به برگزاری کلاس های آموزشی در مناطق محروم نموده ام و همچنین در طرح های مختلفی از جمله همای رحمت ، فرشتگان رحمت ، ارمغان مهر و ... مشارکت نموده ام .

6-با توجه به این خانه ی داوطلب جمعیت هلال احمر پل ارتباطی بین توان توانمندان و نیاز نیازمندان است در هنگام مشارکت در طرح ها و برنامه های این سازمان چه احساسی دارید ؟

من وقتی که در خانه ی یک نیازمند را می زنم و مردم با خوشحالی از ما استقبال می کنند و لبخند بر روی لبانشان نقش می بندد واقعا یک احساس خوبی دارم که با کلمات نمی توان بیان کرد .

7-نقش خانه ی داوطلب جمعیت هلال احمر شهرستان تربت حیدریه را در جهت محرومیت زدایی از جامعه را چگونه ارزیابی می کنید ؟

جمعیت هلال احمر یک سازمان خدمت رسان می باشد که این خدمات خود را چه به صورت خدمات امداد و نجات در حوادث و بلایای طبیعی ارائه می دهد و چه به صورت خدمت به نیازمندان جامعه . به نظر من خانه ی داوطلب جمعیت هلال احمر تربت حیدریه نقش بسیار پر رنگی در راستای این خدمت رسانی داشته است .

8-شما با چه انگیزه ای وارد فعالیت های خیر خواهانه و عام المنفعه شده اید و لباس مقدس هلال احمر را می پوشید ؟

من فقط این لباس مقدس را با این هدف می پوشم که این امر خداپسندانه ی کمک به نیازمندان در جامعه فراگیر شود و بتوان با حفظ کرامت انسانی به نیازمندان کمک کرد و همچنین با دیدن صحنه ی حضور ما در سطح جامعه بتوانم یک نفر دیگر را به این امر علاقمند سازم .

9-اقدامات شما در طرح ارمغان مهر که از ابتدای شهریور تاکنون در خانه ی داوطلبان این شعبه در حال اجرا است چه بود ؟

تامین قسمتی از هزینه ی خرید لوازم تحریر ، شناسایی تعدادی از دانش آموزان بی بضاعت ، توزیع بسته های فرهنگی در میان دانش آموزان از جمله اقدامات من در طرح ارمغان مهر می باشد .

10-آرزوی شما در زمینه ی کار های خیر خواهانه و عام المنفعه چیست ؟

آرزوی من این است که مردم خودشان به این حقیقت دست یابند که کمک به نیازمندان هرقدر کم و ناچیز باشد ولی اگر با ایمان قلبی صورت پذیرد اطمینان داشته باشند که چندین برابر آن را خداوند نصیبشان می گرداند . در جامعه و اطراف ما افراد نیازمند وجود دارند که ما میتوانیم به آنها کمک کنیم و به نظر من این همان معنای واقعی بشر دوستی و نوع دوستی است که از اهداف عالیه ی جمعیت هلال احمر می باشد .

11-توصیه ی شما به افرادی که دارای بضاعت مالی هستند در جهت کمک به اقشار آسیب پذیر و کم توان جامعه چیست ؟

به نظر من همه ی کسانی که به دنبال آرامش در زندگی هستند می توانند با کمک خیلی کم و کوچک به یک فرد نیازمند به آرامش دست یابند .

12- خاطره ی زیبا از فعالیت های خود در جمعیت هلال احمر بیان نمایید ؟

من از مدت حضورم در جمعیت هلال احمر خاطرات زیادی دارم ولی شاید زیباترین خاطره ام مربوط به تهیه ی یک ویلچر برای کودک کم توان ذهنی و جسمی یک خانواده ی نیازمند بود . این خاطره این گونه بود که بعد از طی کردن مسافت طولانی و طاقت فرسا جهت پیدا کردن خانه ی این نیازمند بالاخره توانستیم خانه اش را پیدا کنیم بعد از ورود به خانه ی آنها کودک 13 ساله ای را که کم توان ذهنی و جسمی بود را دیدم که با نگاهی سرشار از شادی به من و ویلچر دستم نگاه می کرد ، در آن لحظه نمی دانستم از شادی این کودک شاد باشم و یا به غمی که سایه به زندگی او افکنده بود گریه کنم . وقتی از خانه ی آنها میخواستیم برویم کودک دستم را گرفته بود و نمی گذاشت بروم .

13-حرف آخر ؟

ما در زندگی یک آسایش داریم که امری بیرونی است و یک آرامش که امری درونی است . شاید بسیاری از مردم در زندگی آسایش داشته باشند یعنی از امکانات زیادی برخوردار باشند و هر آنچه که دوست دارند برای خود فراهم میکنند اما تعداد معدودی از مردم هستند که در زندگی آرامش داشته باشند و به نظر من آرامش در تقسیم کردن آسایش و شادی خود با دیگران به دست می آید .

ارسال به دوستان  نسخه چاپی


نام:
پست الکترونیکی:
نظر شما:
کد امنیتی