تاريخ: ۱۳۹۴ چهارشنبه ۲۲ مهر ساعت ۱۳:۳۵ کد مطلب: 5662
 تغییر کلید اصلی زندگی انسان هاست

1- لطفا خودتان را معرفی کنید؟

با سلام بنده رسول قرائی هستم 24 ساله ، متولد و ساکن شهرستان تربت حیدریه.

2- از سابقه تحصیلی خود برایمان تعریف کنید؟

اگر بخواهم از همان ابتدا بگویم بنده دوره ابتدایی و راهنمایی را در یکی از مدارس سطح پایین شهر گذراندم بعد از اخذ مدرک سیکل دوره دبیرستان و پیش دانشگاهی خود را در دبیرستان رازی طی کردم که در آن زمان جزء سه مدرسه اول شهرستان بود . بعد از آن در دانشگاه علوم پزشکی سبزوار در رشته پرستاری پذیرفته شدم و در سال 92 نیز فارغ التحصیل شدم.

3- از اختراع خود برایمان توضیح میدهید؟

بنده تا کنون دو ثبت اختراع در زمینه تجهیزات پزشکی داشته ام و دو طرح در حال ثبت که آن دو هم در زمینه تجهیزات پزشکی می باشد دارم.

اختراع اولم یک ترکشن می باشد. در حال حاضر زمانی که فردی با شکستگی استخوان های ساق پا به بیمارستان مراجعه می کند ابتدا یک پین فلزی را در پاشنه پای بیمار قرار میدهند و به این پین وزنه متصل می شود تا دو قطعه شکسته شده در مسیر هم قرار بگیرند همچنین از مقاومت عضلات کم شود تا بیمار برای عمل جراحی پلاک گذاری که در اصلاح عموم به آن پلاتین گذاری می گویند آماده شود. این پین گذاری علاوه بر عوارض احتمالی ثانویه بسیار زجر آور و دردناک است و محدودیت های زیادی برای بیمار ایجاد می کند اما در طرح بنده کلا پین گذاری و آویزان کردن وزنه به پای بیمار حذف شده و با استفاده از نیروی کسشانی فنر به آسانی آین کشش مورد نیاز اعمال می شود تا هم بیمار محدود به تخت نباشد و هم درد کمتری را تحمل کند و هم این که یک عمل جراحی که همان پین گذاری است با این کار حذف می شود و یکسری ویژگی های دیگر که از حوصله جمع به گمانم خارج باشد.

اختراع بعدی بنده که با همکاری یکی دیگر از دوستانم بوده نوع جدیدی از KED است. KED یک نوع آتل است که در مصدومین سوانح رانندگی که در پشت فرمان ماشین گیر کرده اند و مشکوک یه ترمای ستون فقرات هستند استفاده می شود. ام KED که ما طراحی کرده ایم محدویت های نوع قبلی در خصوص باز کردن و بستن آن را مرتفع کرده و احتمال آسیب ثانویه به مصدوم به حداقل می رسد.

هر دوی این طرح ها دارای ثبت اختراع است علاوه بر این طرح اول به تایید دانشگاه علوم پزشکی سبزوار و سازمان تجهیزات پزشکی و طرح دوم به تایید دانشگاه علوم پزشکی ایران نیز رسیده است. دو طرح در حال ثبت هم دارم که ان شاا... در صورت ثبت اختراع نهایی به نطرم طرح های کاربردی و مفیدی در علوم پزشکی خواهد بود.

4- چه عاملی باعث باعث ایجاد انگیزه در شما برای اختراع بود؟

از آغاز تاریخ بشیرت نیازها سبب شکل گیری و ساخت وسایل و تجهیزات برای زندگی انسان ها بوده و تا زمانی که یک نیاز برای انسان درک نشود و دغدغه ی جای خالی آن را حس نکند به فکر تغییر نمی شود. تغییر کلید اصلی زندگی انسان هاست البته تغییرات مفید. وقتی من چالشی را در درمان بیمار و یا مصدومم ببینم همین انگیزه می شود تا در جهت رفع مشکل تلاش کنم و دغدغه بیمار می شود دغدغه من. این دلیل نمی شود که وقتی وسیله ای از قبل بوده و دارای نواقصی باشد با بی تفاوتی از کنارش رد شد و بگوییم تا بوده همین بوده پس بعد از هم همین باشد همیشه باید در پی تغییر باشیم.

5 - علت به وجود آمدن این ایده در ذهن شما چه بود؟

من داستان شکل گیری ایده طرح اولم که همان ترکشن است به این صورت بود که ترم چهار دانشجویی در بخش ارتوپدی بیمارستان بودم. یک مریض داشتم که ساق پایش شکسته بود و به پایش پین و وزنه آویزان بود. متاسفانه این بیمار اعتیاد داشت و دارو های مسکن تاثیری روی بدنش نداشت و درد شدیدی می کشید. چون فضای اتاق کوچک بود همراهی مریض تخت کناری وقتی داشت از کنار این مریض رد می شد به وزنه های آویزان از تخت گیر کرد و جابجایی وزنه ها همانا و فریاد وحشتناک بیمار از درد به دلیل جابجایی وزنه ها همانا. با خودم فکر کردم که چرا کاری نکنیم که بیمار اینقدر اذیت نشود؟ چند ماهی مطالعه تخصصی در این موضوع داشتم و طرح های مختلفی طراحی کردم و از اساتیدم مشاوره های زیادی گرفتم. هر طرحی که طراحی می کردم نواقصی داشت و عوارضی برای بیمار در بر داشت اما نا امید نشدم و در نهایت به طرح موجود رسیدم.

6- از چه زمانی با هلال احمر آشنا و ارتباط پیدا کردید؟

از سال 84 یا 83 بود که به توصیه یکی از دوستان با هلال احمر اشنا شدم و چون علاقه زیادی به امور امدادی داشتم ارتباطم را با حضور در کلاس ها و سایر برنامه های هلال احمر اغاز کردم.

7- چه عاملی باعث علاقمندی شما به این نهاد مردمی شده است؟

 سه اصل از اصول هفتگانه هلال احمر در این بین برای من خیلی پررنگ تر بود. انسانیت، بی طرفی، بی غرضی. هلال احمر رنگ و بوی جبهه گیری های خاص سیاسی ندارد. هلال احمر به دین و مذهب مصدوم نگاه نمی کند. هلال احمر فارس و کرد و عرب نمی شناسد. هر کس که لباس هلال احمر را به تن می کند فقط و فقط نیتش کمک است به نظر من در واقع چیزی جز کمک به هم نوع در هلال احمر وجود ندارد. هلال احمر محیط بی آلایش برای همین کار است. همین علاقه ی من را به این نهاد دو چندان کرد.

8- با چه انگیزه ای وارد فعالیت های بشر دوستانه و عام المنفعه شده ایدو لباس مقدس هلال احمر را می پوشید؟

سال اولی که وارد هلال احمر شدم انگیزه ای که داشتم علاقه و یادگیری امداد های اولیه بود و اخذ مدرک امدادی که شاید روزی روزگاری به دردم بخورد. اما وقتی وارد هلال احمر شدم ، وقتی اصول هلال احمر را درک کردم، وقتی خودم به اولین مصدومی که برخورد کردم و به او کمک کردم و لذت و شیرینی این حس یعنی حس کمک کردن، حس این که "من می توانم کمک کنم" را چشیدم ، این به من انگیزه داد و این حس را پر رنگ تر کرد.

9- به نظر شما پیشرفت علمی شما به عنوان یک مخترع چه تاثیری بر روی زندگی شخصی شما داشته است؟

توجه به اصول علمی و تفکر انتقادی در زندگی باعث می شود که هر چیزی را ساده نپذیریم و از کنار هر اشکال به سادگی رد نشویم. در کل با این شیوه دید شما نسبت به زندگی و محیط اطراف فرق می کند. اینطور نیست که انتقاد بی پایه و اساس و بهانه جویی بکنید. تفکر انتقادی باعث می شود ضعفی که دیگران ممکن است نبینند شما ببینید.

10- هلال احمر را در یک جمله تعریف کنید؟

هلال احمر، کمک بدون منت.

11- در طول سال های حضور در جمعیت هلال احمر در چه زمینه هایی فعالیت داشته اید؟

بنده ابتدا فعالیت خود را در امور جوانان آغاز کردم و بعد از آن ابتدا تحت عناوین پر افتخار نجاتگر و پرستار در امور امدادی به فعالیت پرداختم

12- توصیه شما به امدادگران، جوانان و داوطلبان؟

مسلما من در جایگاهی نیستم که بخواهم به دوستانم در هلال احمر توصیه و سفارشی بکنم اما به طور کلی می گویم که ما می توانیم تغییرات بزرگی را ایجاد کنیم به عبارتی " خودتان را اصلا دست کم نگیرید"

13- بهترین خاطره امدادی که در این مدت برایتان رقم خورده است؟

هلال احمر برای من سرشار از خاطرات تلخ و شیرین بوده خاطرات حضور در پست های جاده ای و... اما چیزی که الان در خاطرم هست در حادثه سیلاب عید امسال شهرستان جهت تخلیه آب افتادگی منزلی در حومه شهر اعزام شدیم. خانه ای بود که به علت این که نسبت به بقیه نقاط پایین تر بود آب زیادی در خانه جمع شده بود و با سطل آب داخل خانه را تخلیه می کردند اما چون بارندگی شدید بود پیشرفت چندانی نداشتند. پدر خانواده مستاصل و نا امید بود و چون بافت خانه قدیمی بود ترسی شدید از ریزش و خرابی خانه داشت. سریعا دست به کار شدیم و در کمتر از چند دقیقه آب کل منزل را تخلیه کردیم. لحظه زیبا زمانی بود که برق امید ولبخند را در چهره این مرد دیدیم.

14- یک آرزو؟

لبخند خدا...

15- حرف آخر؟

من به عنوان عضو کوچکی از خانواده ی بزرگ هلال احمر بخش زرینی از زندگی خودم را حضور در هلال احمر میبینم و خوشحالم که از طریق این نهاد توانسته ام تا حدودی به همنوعانم کمک کنم.

ارسال به دوستان  نسخه چاپی


نام:
پست الکترونیکی:
نظر شما:
کد امنیتی