شکوه خورشید
سالروز تجلى انوار الهى، نزول والاترین نعمت پروردگار بر بشریت، طلوع خورشید درخشان خاتمیت بر آسمان نبوت، بعثت اشرف موجودات، خاتم انبیاء حضرت محمد مصطفى(صلى الله علیه وآله) بر همه یگانه پرستان، مخصوصاً مسلمانان مبارك باد
در آن «شب وصل» كه از هزاران شب برتر است، آرام آرام،همچون فطرت زلال اشكهاي بهار،بر قلب امين محمد(ص) فرود آمد.و روان او را با لمعات درخشان خود.روشن ساخت.در آن شب، محمد(ص) در خلوت حرا، فرمان «اقرأ» را پذيرا و درس نخوانده و بي معلم،«به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد».ايههاي سبز قرآن همچون برگهاي بهاري،در پروازي ابدي،بر اقليم خزان زده و خشك بشر فرود آمد،فرش زمردين بگسترد،شكوفايي را به ارمغان آورد و پاكي و معنويت بر بلنداي جهان خيمه زد.
مردم، در وادي حيرت، سرگشته بودند و در فتنه و فساد، دست و پا ميزدند و هوسها آنان را فريفته و نخوت و کبر، آنها را به لغزش کشانيده بود. رشتههاي مرگ و هلاکت، آنان را ميکشيد و قفلهاي گمراهي، بر دلهايشان زده شده بود.
شهرها در گمراهي تيره و تار، فرو رفته بودند و جهل و ناداني، برآنان چيره شده بود و خشونت و بربريت، حاکميت داشت و مردم، حرام را حلال ميکردند و دانايان را خوار و خفيف ميشمردند. بدون ايين، زندگي ميکردند و با کفر و بيديني ميمُردند.
روزگار درازي بود که پيامبري برانگيخته نشده بود و مردم، در خوابي طولاني به سر ميبردند و فتنهها بالا گرفته و کارها پريشان شده بود و آتش جنگها شعله ميکشيد و دنيا بيفروغ و پر از مکر و فريب گشته، برگهاي درخت زندگي، به زردي گراييده و از به بار نشستن آن، قطع اميد شده بود.
زندگي بدون نور، تاريک است. بدون چراغ، راه از چاه، نمايان نميشود و راه نَوَرد زندگي، يا به بيراهه ميرود و يا در چاه ميافتد. محمّد(ص)، آن چراغ روشن و پُر نوري است که سينه ظلمات جهل را ميشکافد و راه زندگي را به نور علم و آگاهي روشن ميسازد. پس در درياي متلاطم زندگي بايد چشم به فانوس محمّدي داشت تا به ساحل امن نجات رسيد: «اي پيامبر! ما، تو را... دعوتکننده به سوي خداوند و چراغي روشنيبخش فرستاديم )) سوره احزاب، ايه 46.
خداوند سبحان، محمّد(ص) را به حق، مبعوث کرد.
زندگي نيز مسابقه بزرگي است از دنيا تا بهشت؛ با اين تفاوت که در اين مسابقه، تنها نفر اوّل يا نفرات نخستين نيستند که پاداش ميگيرند؛ بلکه تمام کساني که به خط پايان برسند، از پاداشهاي آن بهرهمند ميگردند؛ زندگي جاويدان، آسايش بيپايان و ديگر نعمتهاي فراوان و بيمانندي که نه چشمي مانند آن را ديده و نه گوشي شنيده و نه حتي به ذهن کسي خطور کرده است... .
اما آدمي که در آغاز، ناآگاه است و در ادامه، غافل، کسي را ميخواهد که او را از اين مسابقه، آگاه و به پاداش آن «بشارت» دهد و محمّد(ص)، آن بشير زندگي است که ما را از اين مسابقه و آن پاداش بزرگ، آگاه ميسازد و زنگار غفلت را از دل و ديدگانمان ميزدايد: «[اي پيامبر!] ما، تو را نفرستاديم، مگر براي آن که بشارتدهنده و بيمدهندهاي براي تمامي مردمان باشي و هيچ اُمّتي نبودهاند، مگر آن که بيمدهندهاي به ميانشان رفته است.سوره فاطر، ايه 24..
در ميدان زندگي، مسابقه ميان انتخابهاست؛ انتخاب راه درست يا راه نادرست. آن که راه درست گزيند، به پاداش ميرسد و آن که راه نادرست گزيند، نابود ميشود و همه هستياش را از دست ميدهد.
محمّد(ص) که همچو پدري مهربان است، آمده تا فرزندان ايمانياش را از اين خطرات هولناک، ايمن سازد. او نميخواهد و نميتواند کسي را مجبور کند؛ امّا دلسوزانه و دردمندانه، خطرات راه نادرست و سرنوشت شوم انتخاب بد را بيان ميدارد تا فرزندانش از راه هلاکت و نابودي، دور شوند و شاهد خوشبختي باشند و سعادت را در آغوش کشند.
او سلطان خشني نيست که با داغ و درفش آمده باشد. او پدري بزرگوار است. که با قلبي مهربان و دلي سرشار از عشق آمده است. آنچه ما را بيازارد، او را رنج ميدهد و آنچه ما را بيارايد، او را خرسند ميسازد. او عاشق هدايت و سعادت پايدار ماست و در اين راه، حريصانه تلاش ميکند. و به شدّت، خود را به رنج می اندازد.
پس بدانيم که ما در زندگيمان شاهدي همچو او داريم: با عظمت و مهربان! يکي از چيزهايي که در تنظيم رفتار انسانْ تأثير دارد، اين است که خود را در منظر و محضر کسي بداند. چنين احساسي، شرم را در وجود ما بر ميانگيزد و موجب تقويت کارهاي نيک و تضعيف کارهاي ناشايست ميگردد. چه نعمتي است آن نظارت و اين شرم، بويژه اگر ناظر، کسي همچون رسول اکرم(ص) باشد. هر چند قرنها از زمان حيات او دور هستيم، امّا نبايد تصوّر کنيم که او از ما غافل و بيخبر است و اگر تنها هستيم، نبايد تصوّر کنيم که هيچ کس، شاهد خلوتهاي ما نيست. از کساني که شاهد زندگي ماست، رسول اکرم(ص) است: «اي پيامبر! ما تو را فرستاديم تا شاهد و نويددهنده و بيم دهنده باشي». «آن گاه که براي هر اُمّتي شاهدي بياوريم، تو را شاهد اينان قرار خواهيم داد».سوره احزاب، ايه -44. سوره نساء، ايه 41
بياييد دل مهربانش را به درد نياوريم و خاطر شريفش را مکدّر نکنيم