زنان در نهضت عاشورا
تبيين حقيقت قيام: قيام و مسافرت امام حسين از مكه به سوي كوفه،براي جنگ با بني اميه نبود، بلكه براي نهي از منكر، تغيير بدعتها، اصلاح كار امت وآشكار ساختن حق و حقيقت بود.
همراه آوردن بانوان، نظر به اوضاع و احوال و عوامل طبيعي آن روز ، اين مطلب راتأييد ميكند كه حركت امام حسين از حجاز به سوي عراق به سبب دعوتنامههايي بودكه رجال بزرگ اهل كوفه به او نوشته بودند و خواستار سفر امام به كوفه بودند بر حسبوظيفة ديني به دستياري و تشريك مساعي اهل كوفه، احكام و حقايق اسلام را ترويجكنند. وجود بانوان در اين مسافرت حاكي از آن بود كه حضرت، دعوت كوفيان را از صميمدل قبول كرده و با زن و فرزند به طرف آنها رهسپار گرديده است و خيال حيله و دورنگي وفرار در كار نبوده است. اين معني در تهييج اشخاصي كه به وعدههاي خود وفا نكردند، اثرمهمي داشت.
تعيين حد فداكاري در راه دين: طبق آيات و روايات مختلف، مسلماندر راه دين و حفظ آن بايد از مالو جان خويش بگذرد. امام حسين عملاً اين مطلب را بهعموم مردم تعليم داد. براي اين كه فطرت بشري طوري آفريده شده كه در بيشتر وقتهااز جانبازي و كشته شدن خود چندان وحشتي ندارد، اما هنگاميكه متوجه شد در صورتتسليم نشدن، زن و بچهاش گرفتار خواهند شد، در برابر دشمن تسليم ميگردد و اعتذارمينمايد.
امام حسين در كربلا در شرايط سختي قرار گرفته بود. او و خانوادهاش، با ياران كم ونبودن آب و آذوقه، در ميان سي هزار دشمن محاصره شده بودند. ناله و پريشاني خواهرانو دخترانش او را متأثر ميسازد و مكرر از طرف دشمن به او تسليم شدن در برابر يزيدپيشنهاد ميشود. با اين همه تا آخرين لحظه، عزت و شهامت خود را حفظ كرد، به خواريو ننگ ، تن نداد و در برابر ستمكاران سر تسليم فرود نياورد.
روز عاشورا كه به تدريج نشانههاي گرفتاري بانوان ظاهر ميشد، آنان را به صبردعوت ميكرد و به ثواب اجرهاي پروردگار اميدوارمي ساخت. امام حسين با اين رفتار وگفتار، ارزش و اهميت دين را بيان نمود و به تمامي مسلمانان درس دينداري داد.
گريه و ناله: خاندان امام حسين در جاهاي مختلف و حساس طوريناله و گريه نمودهاند كه حتي دشمنان را هم منقلب و متأثر ساختهاند. اين گريهها آن روزمانند شعله سوزاني بود كه بر خرمن هستي و كاخهاي بيداد حكومت بني اميه ميافتاد ونابودش ميكرد. شهادت امام حسين و ياران وي با آن وضع رقت بار، آنقدر مردم را متاثرنميكرد كه نالهها و گريههاي بانوان، مردم را تحت تاثير قرار ميداد. ناله و گرية بانوان درروز عاشورا، مجلس ابن زياد و يزيد و ساير جاها پس از واقعه كربلا گوياي يك نسيم جانافزا و حيات بخشي بود كه هر ساعت بر پيكره اين نهضت عظم ميدميد، بر افروختهترميكرد و درهمه جا آن را زنده نگه ميداشت و نميگذاشت نفوذ بني اميه آن را از بين ببردوبي اثر نمايد. در شهر كوفه، شام، مدينه وبين راهها با گريهها و نالههاي جان سوزخود،طوري شهادت و واقعة عاشورا را مجسم ميساختند، گويا مردم آن واقعة اسف بار راديدند.
اسيري بانوان: موضوع آل پيامبر پس از كشتن عزيزانشانآن روز نظر تمامي مسلمانان كاري بود برخلاف منطق دين و قرآن، مخصوصاً با آن وضعرقت بار. شكنجه و فشاري كه در كربلا در راهها و در شهر شام به آنان روا داشتند. ديگربني اميه نتوانست روي اين عمل خلاف دين و قرآن خود، پردهپوشي كند، در نتيجه،دشمني آنان با پيامبر و فرزندانش، قرآن و اسلام، جلوي چشم همه مردم آشكار شد.مسلمانان به تدريج حساب آنها را از اسلام و قرآن جدا كردند.
بانوان هم موضوع اسيري خود را با لحن انكار و اعتراض به كارهاي بني اميه درجاهاي متعدد ذكر مينمودند و مردم را منقلب ميكردند. هنگاميكه اهل شام از اهلبيتعصمت پرسيدند: شما كيستيد؟ سكينه دختر امام حسين فرمود: «ما اسيران آل محمدهستيم.
در مجلس يزيد، فاطمه دختر امام حسين صدا زد: اي يزيد دختران رسول خدااسير باشند؟
بر اثر اين سخن حاضران و خانوادة يزيد در پس پرده صدايشان به گريه بلند شد.
شكي نيست اين نوع تأثّرات براي اسيري آل پيامبر، خشم و نفرت مردم را برامويان برانگيخت و حكومت آنها را در نظر مردم منفور و متزلزل ساخت و آنچه در كربلا،در كوفه و در مسير شام به وقوع پيوست، سودمندترين تبليغ بر ضد بني اميه بود.
شيخ بهايي مينويسد: هنگامي كه زنان اسير وارد منزل شدند، زنهاي آل ابيسفيان با چشمان پر از اشك از آنان استقبال كردند و دستهاي آنان را بوسيدند و سه روزهمراه آنان به سوگواري پرداختند.
ابعاد حضور زنان در نهضت عاشورا
با نگاهي به تاريخ عاشورا، مشاهده ميشود كه زناني كه در صحنههاي كربلاحضور داشتند با به عهده گرفتن نقشهاي گوناگون، اين نهضت راماندگاركردند.
در واقعدرسهاي آموزنده اين نهضت كه بانوان فداكار آن را عرضه كردند، هركدام اين واقعيت راآشكار ميكند كه نيمي از تاريخ وقايع عاشورا را زنان به دوش كشيدهاند.
از جمله ابعادآموزندة اين حضور ميتوان به موارد زير اشاره نمود:
1-مشاركت زنان در جهاد: شركت در جبهة پيكار و همدلي و همراهي با نهضتمردانة امام حسين و مشاركت در ابعاد مختلف آن از جلوههاي اين حضور است. چههمكاري «طوعه» در كوفه با نهضت مسلم، چه همراهي همسران برخي شهداي كربلا،چه اعتراض و انتقاد برخي همسران سپاه كوفه به جنايتهاي شوهرانشان، مثل«زنخولي
2- آموزش صبر: روحية مقاومت و تحمل زنان به شهادتها در كربلا، درس ديگرنهضت بود. اوج اين صبوري و پايداري در رفتار و روحيات «زينب كبري» جلوهگر بود.
3- پيام رساني: افشاگريهاي زنان و دختران كاروان كربلا، چه در اسارت و چه دربازگشت به مدينه، نشانة پاسداري از خون شهدا بود. بانوان در خطبهها و در گفتو گوهايپراكنده خويش كه به تناسب زمان و مكان بود، امويان را نشانه گرفتند.
حضور زنان در همراهي بعضي انبيا و پيامبر خاتم و نهضت عظيم عاشورا نشانميدهد كه اين حضور ميتواند بار عاطفي را در اين گونه حركتها افزايش دهد، ضمناين كه در پيام رساني در ادامه حركت نيز مؤثر بودهاند.
4-پرستاري: رسيدگي به بيماران و مداواي مجروحان از نقشهاي ديگر زنان درجبههها از جمله عاشوراست. نقش پرستاري و مراقبت حضرت زينب از امام سجاد از ايننمونههاست.
5-مديريت: بروز صحنههاي دشوار و بحراني، استعداد افراد را شكوفا ميسازد. نقشحضرت زينب در نهضت عاشورا و سرپرستي كاروان اُسرا، درس مديريت در شرايطبحران را ميآموزد. وي مجموعة بازمانده را براي اهداف نهضت هدايت كرد و با هر اقدامخنثي كنندة نتايج عاشورا از سوي دشمن مقابله نمود و نقشة آنان را خنثي كرد.
6-حفظ ارزشها: درس ديگر زنان قهرمان در كربلا، حفظ ارزشهاي ديني واعتراض به هتك حُرمت خاندان نبوت و رعايت عفاف و حجاب در برابر چشمهاي آلودهاست. زنان اهلبيت با آنكه اسير بودند و لباسها و خيمههايشان غارت شده بود و با وضعنامطلوب در معرض ديد تماشاچيان بودند؛ اما اعتراضكنان بر حفظ عفاف تأكيدميكردند. ام كلثوم در كوفه فرياد كشيد: «آيا شرم نميكنيد براي تماشاي اهلبيت پيامبرجمع شدهايد؟»
وقتي هم كه در كوفه در خانهاي بازداشت بودند، زينب اجازه نداد جز كنيزان، كسيوارد خانه شوند. در سخنراني خود در كاخ يزيد نيز به شهر به شهر گرداندن بانواناعتراضكرد.
7-تغيير ماهيت اسارت: اسارت را به آزادي بخشي تبديل كردند و در قالب اسارت بهاسيران واقعي درس آزادگي دادند.
ـ عمق بخشيدن به بعد عاطفي و تراژديك كربلا: گريهها، شيونها، عزاداري برشهدا و تحريك عواطف مردم به ماجراي كربلا عمق بخشيد و بر احساسات نيز تأثيرگذاشت و از اين رهگذر ماندگارتر شد.
پيام رساني زينب
وقتي امام حسين از مدينه به مكه و از آنجا به كربلا آمد، زينب همراه برادرش بودو در واقع سرپرست بانوان و كودكان بود و تا آخرين توان در اين سفر به برادر و نهضتبرادرش كمك كرد. با اينكه در سن 55 سالگي بود، بزرگترين و سختترين مصائب را درراه به ثمر رساندن اهداف عاليه برادرش امام حسين تحمل نمود. بانوان حرم، به خصوصخواهرش ام كلثوم و دختر برادرش سكينه و همسر برادرش رباب نيز كمال تحمل واستقامت را كردند.
زينب دو فرزندش محمد و عون را با خود به كربلا آورده بود و اين دو نوجوان در راهحسين به شهادت رسيدند. چون كوهي استوار در برابر حوادث، ايستادگي كرد. اگر گريهميكرد، گريهاش فرياد بر ضد ظلم بود. فرياد بيداري بود.
او پيامآور خون شهيدان بود، وگرنه به ابن زياد نميگفت: «جز زيبايي و سعادت،چيز ديگري نديدم». او حتي وقتي به مدينه بازگشت، در هر فرصتي پيام شهيدان كربلا رابه مردم ميرساند.
در عصر روز يازدهم (محرّم) كه اسرا را آوردند، وقتي به قتلگاه رسيدند، همه بياختيار خودشان را از روي مركبها به روي زمين انداختند. زينب خودش را به بدن مقدسابا عبدالله ميرساند و آن را به وضعي دلخراش ميبيند. بدني بي سر و لباس. آنچنان نالهكرد كه اشك دشمن جاري شد.
مجلس عزاي حسين را براي اولين بار زينب ساخت، ولي در عين حال از وظايفخودش غافل نيست. پرستاري زين العابدين به عهدة اوست. نگاه كرد به زين العابدين،ديد حضرت كه چشمش به اين وضع افتاده، آن چنان ناراحت است، گويي ميخواهد قالبتهي كند. فوراً بدن ابا عبدالله را رها كرد و آمد سراغ امام زينالعابدين: «پسر برادر! چرا تورا در حالي ميبينم كه ميخواهد روح از بدنت پرواز كند؟» امام فرمود: «عمه جان! چطورميتوانم بدن هاي عزيزان خودمان را
ببينم و ناراحت نباشم؟» زينب در همين شرايطشروع ميكند به تسليت خاطردادن به امام.
يزيد در مقابل سخنان قاطع حضرت زينب خاموش مانده بود و حضرت زينب حقيقت ماجرا را كه همانا استواري حكومت وي بر پايههاي ظلم است آشكار ساخت. به راستي بانوي بزرگ اسلام وجدانهاي خفته و خموش را بيدار ساخت و روح مرده مقاومت را در مردم زنده نمود و ترسي را كه بر جان مردم مستولي گرديده بود از ميان برد و از آن پس است كه ما شاهد قيامهاي مختلف عليه ظلم هستيم. زيرا اينك مردم الگويي براي حقگويي و حقطلبي يافته بودند
براي شيعيان عاشورا روز حزن و ماتم زمين و آسمان است. اما براي عاشورائيان (شيعيان آگاه بر مكتب عاشورا) عاشورا روز عمل است، روزي كه هر آنچه در دين اسلام عنوان شده است در صحنه عمل اجرا ميشود و شكل كاربردي مييابد. يكي از جريانهاي مؤثر در پيشرفت نهضت عاشوار حضور قوي و مؤثر زنان بود كه به گونهاي قلم بطلان بر كجانديشيهاي جامعه آن روزگار درباره زنان كشيده شد.
در كربلا هر آنچه كه مورد تقاضاي يك زن است دیده میشود
حق انتخاب
آزادي بيان و عقيده
آزادي عمل
حضور(آنچنان كه خود ميخواهند)
در كربلا زن و مقامش رنگ و بويي از ضعف و پژمردگي ندارد. زن ناآگاه در صحنه كربلا حضور ندارد، ميداند كجاست و چه ميخواهد و به كجا ميرود، هر زني كه در آن صحنه حاضر است در معني حقيقي كلام، زنی است مصمم و آگاه و صاحب آگاهي متفاوتي نسبت به ساير زنان جامانده از مكتب عاشورا
همسر زهير بن قين نمونهاي عالي است از يك زن كه با كلام بهموقع خويش همسرش را به جانب امام حسين(عليهالسلام) رهسپار نمود. آنگاه كه زهير مردد بود كه در جواب فرستاده امام كه او را به حضور ميطلبيد چه بگويد. همسرش دختر عمرو با ناراحتي به او گفت «سبحان الله! پسر پيغمبر تو را به حضور ميطلبد و تو نميروي؟!...»
همسر زهير با درايت خويش و با اصرار در مجاب نمودن شوي خويش او را به حضور امام روانه ساخت.
در كربلا تابلوي ديگري نيز وجود دارد و آن تأثير تربيت زنان بر مردان است كه در روز عاشورا تربيت شدگان در دامان مادراني آگاه، پاسدار آنچه كه آموخته بودند شدند و اين امر بيانگر جامعهساز بودن زنان است.
مادر وهب بن جناح دانشآموخته مكتب اسلام فرزندش را در چنين مكتبي پرورش داد. روز عاشورا وهب به ميدان رزم رفت و پس از نبردي مردانه به سوي مادر آمد و از او پرسيد «آيا از من راضي نشدي؟!»
و مادر وهب در پاسخ گفت: از تو راضي و خشنود نميشوم مگر آنكه در ياري حسين(ع) كشته شوي.
شايد نگاه ناآشنا با مكتب اسلام و عاشورا نتواند اين رفتار را درك كند اما واقعيت چيز ديگري است. زنان فرزندانشان را پرورش ميدهند كه از ارزشها دفاع نمايند و شجاعت و ايمان و شهادت را از بدو كودكي به كودكانشان ميآموزند. واقعه عاشورا، مصيبتي بود براي اهل حرم و زنان كاروان، گر چه زنان را داغدار نموده بود و اينك به اسيري ميرفتند اما به آن معنا نبود كه به دليل فشارهاي رواني از خويشتن غافل شوند و خود را به دست مصائب بسپارند. متانت و وقار اسرا حاكي از تسلط ايشان به خويشتن است كه در بحرانيترين شرايط حافظ ارزشهايشان باشند. حميدبن مسلم از راويان كربلا ميگويد:
حفظ حجاب به عنوان يك ارزش اسلامي، زنان عاشورا را مأمور كرد تا رسالت خويش را در دفاع از حريم خويش به پايان برند.
جالب است كه بدانيم جامعه آن روز با توجه به دعوت اسلام و ارزشگذاري عظيم براي زنان همچنان زن را به مانند موجودي ضعيف و قابل ترحم مشاهده ميكرد و زنان حرم امام حسين(ع) اين تفكرات را به يكباره در هم شكستند و با قاطعيت و صلابت خويش حضور مقتدر زن در عرصه اجتماعي را به نمايش گذاشتند. به نوعي عصر عاشورا صحنه نمايش قدرت زنان بود. در جامعهاي كه حتي مردانش از شرايط زمان ناآگاه بودند و جرأت بر زبان آوردن كوچكترين حقي را نداشتند حرم امام حسين با آگاهي خويش از اوضاع سياسي و اجتماعي به مقابله با افكار نادان زمانه پرداخت، عزت نفسي كه در سختترين لحظات از خاندان پيغمبر مشاهده شد. به راستي وجود چنان عزت نفسي است كه ميتواند ميل سركشي انسان را مهار سازد. آن هنگام كه يكي از تماشاچيان كوفه دلش
به حال اسرا به رحم آمد و مقداري طعام برايشان آورد كلثوم با اقتدار و كلامي محكم فرمود: ما از خانواده پيغمبر هستيم و صدقه شامل حال ما نميشود و كودكان را دستور به بازگرداندن هر آنچه گرفته بودند، نمود و سپس فرمود: مردانتان مردان ما ميكشند و زنانتان بر ما گريه ميكنند. آن گاه امكلثوم پيام خويش را ابلاغ ميكند و از پشت پرده خطبهاي را براي مردم كوفه ميخواند: «اي اهل كوفه واي به حال شما، چرا حسين را كوچك شمرده و او را كشتيد و اموالش را به غارت برديد و زنان او را اسير نموديد و آنگاه بر او گريه ميكنيد؟ واي بر شما! هلاكت و بدبختي بر شما !...»
حقيقتي ژرف است اين كلام «كربلا ميمرد اگر زينب نبود» و حضور زنان در به ثمر رسيدن اين نهضت غيرقابل ترديد ميباشد.
(( گردآورنده: اعظم فراوانی))