حجاب به معنا پوشش بیرونی و عفاف به معنا پوشش درونی ، این دو عامل باعث سلامت جامعه است و در صورت نبود این دو موجب به وجود آمدن مشکلات و اثرات مخرب زیادی درجامعه خواهد شد. حجاب به عنوان يک خواسته فطري است که محدود به اسلام نیست. خالق بشر که بر تماي اسرار و رموز آفرينش، عالم خبير است، زيبايي، امنيت، رشد و تعالي انسان ها به خصوص زن را در عفاف و حجاب دانسته است، آيات نوراني قرآن کريم ضرورت اين حکم الهي را به نحو مطلوب تبيين کرده است، مسأله حجاب که یک دستور دینی است از مسائل مهم جامعه ماست و با بسیاری از مسائل پیوند خورده و دارای ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. این مسأله ازآن جهت که خطابش با زنان است، به نیمی از جمعیت جامعه مربوط است و از آن جهت که در تنظیم روابط زن و مرد نقش دارد، به همه افراد جامعه مربوط می شود رعایت حجاب نه تنها برای خود زن ارزش آفرین است، بلكه باعث حفظ ارزش هاي انساني، جامعه، مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب، کاهش چشمگير مفاسد فردي و اجتماعي، آرامش و پايداري نهاد مقدس خانواده و استيفاي نيروي کار در سطح جامعه... است. از آن جا که اين موضوع نقش بارزي درکاهش آسیب اجتماعی دارد سعي شده با رويکرد به جايگاه نهاد خانواده نقش آن در پايداري اجتماع ارائه گردد.
مقدمه
حفظ چشم، گوش، قلب و تمامی اعضا و جوارح از هرگونه خطا و گناه عفاف است که حاصل این عفت و حجاب درونی، پوشش ظاهری است؛ به تعبیری لطیفتر حجاب میوه عفاف است و عفاف ریشه حجاب.
حجاب و عفاف به عنوان دو ارزش در جامعه بشری و بویژه جوامع اسلامی مطرح است. همواره این دو واژه در کنار هم به کار برده میشوند و در نگاه اول به نظر میآید هر دو به یک معنا باشند اما با جستجو در متون دینی و فرهنگنامهها به نکته قابل توجهی میرسیم و آن تفاوت این دو واژه است. در برخی کتب لغت حجاب را اینگونه تعریف کردهاند: «الحجاب، المنع من الوصول» حجاب یعنی آنچه مانع رسیدن میشود.
برخی گفتهاند حجب و حجاب هر دو مصدر و به معنای پنهان کردن و منع از دخول است و به عنوان شاهد آیه شریفه «و من بیننا و بینک حجاب»(فصلت، آیه ۵) را ذکر کردهاند. در دیگر کتابهای لغت حجاب را به معنای پرده آورده و نوشتهاند: امراه محجوبه؛ زنی که پوشانیده است خود را به پوشاندنی.
با توجه به معانی ذکر شده در مییابیم حجاب امری ظاهری و در ارتباط با جسم است، اگرچه این پوشش برخاسته از اعتقادات و باورهای درونی افراد است ولی ظهور در نشئه مادی و طبیعی دارد؛ یعنی پوشش ظاهری افراد و بویژه زنان را حجاب میگویند که مانع از نگاه نامحرم به آنان میشود.
عفاف نیز دارای معانی گوناگونی است که در مجموع تعریف کاملی را به ما خواهد داد. راغب اصفهانی در مفردات القران مینویسد: العفه حصول حاله للنفس تمتنع بها غلبه الشهوه؛ عفت حالتی درونی و نفسانی است که توسط آن از غلبه شهوت جلوگیری میشود.
البته قابل ذکر است که در قرآن کریم از واژه عفت در دو معنا استفاده شده است، گاه به معنای خود نگهداری و پاکدامنی است و گاه «عفت» به معنای قناعت آمده و مسائل مالی مورد نظر است آنچه در این مقاله مورد نظر ماست مفهوم اولی است یعنی خود نگهداری از شهوت و مسائل جنسی؛ اگرچه میتوان برای هر دو معنا واژه عفت را آورد و ضرری به مفهوم آن نمیخورد. از مجموع معانی ذکر شده برای حجاب و عفاف میتوان نتیجه گرفت که عفاف نوعی حجاب درونی است که انسان را از گناه باز میدارد.
گل حجاب.عطر عفاف
هيچ باغباني را سرزنش نمي کنند که چرا دور باغ خود حصار و پرچين کشيده است، چون باغ بي ديوار، از آسيب مصون نيست و ميوه و محصولي براي باغبان نمي ماند.
هيچ کس هم با نام و بهانه «آزادي» ديوار خانه خود را بر نمي دارد و شبها در حياطش را باز نمي گذارد، چون خطر رخنه دزد، جدي است.
هيچ صاحب گنج و گوهري هم، جواهرات خود را بدون حفاظ، در معرض ديد رهگذران نمي گذارد تا بدرخشد، جلوه کند و چشم و دل بربايد، چون خود جواهر ربوده مي شود.
هر چيز که قيمتي تر باشد، درصد مراقبت از آن بالاتر مي رود.
هر چه که نفيس تر باشد، بيم ربودن و غارت بيشتر است و مواظبت لازم تر.
مگر نه اينکه آثار نفيس خطي را در موزه ها و ويترينها مي گذارند، تا با لمس دستهاي اين و آن، خراب نشود و از ارزش نيفتد؟!
اينها همه، فرمان عقل است و اقتضاي تجربه.
اگر در شيشه عطر را باز بگذاري، عطرش مي پرد.
اگر رشته مرواريد را در کمد و صندوق نگذاري و در آن را نبندي، گم مي شود.
اگر در مقابل پنجره خانه ات، توري نزني، از نيش پشه ها و مزاحمت مگسها در امان نخواهي بود.
وقتي راه ورود پشه ها را مي بندي، خود را «مصون» ساخته اي، نه «محدود» و زنداني.
وقتي در خانه را مي بندي، يا پشت پنجره اتاقت پرده مي آويزي، خانه خود را از ورود بيگانه و نگاههاي مزاحم در پناه قرار داده اي، نه که خود را در قيد و بند و حصار افکنده باشي.
اين را هم عقل و تجربه ات فرمان مي دهد.
قرآن هم مي گويد: زنان خودآرايي و خودنمايي و عشوه گري نکنند، تا مورد آزار بيمار دلان قرار نگيرند.
«فَلا تَخضَعنَ بِالقَولِ فَيَطمَعَ الّذي في قلبهِ مرضٌ» (احزاب، آيه 32 و 33 ؛ نيز نور آيه 30 و31 )
اگر براي ايمني از خطرها و آسودگي از مزاحمان، خود را بپوشانيم، نه کسي ايراد مي گيرد، و نه اگر هم ايراد بگيرد، اعتنا مي کني چرا که سخنش را بي منطق و ناآگاهانه مي داني و مي بيني.
اينکه: «دل بايد پاک باشد»، بهانه اي براي گريز جاهلانه از همين مصونيت است و آويختن به شاخه «لاقيدي»، وگرنه از دل پاک هم نبايد جز نگاه و رفتار پاک برخيزد.
ظاهر، آيينه باطن است و ... «از کوزه همان برون تراود که در اوست.
زن، به خاطر ارزش و کرامتي که دارد، بايد محفوظ بماند و خود را حراج نکند و در بازار سوداگران شهوت خود را به بهاي چند نامه و نگاه و لبخند، نفروشد.
زن به خاطر لطافتي که دارد، نبايد در دست هاي خشن کامجويان ديوسيرت، که نقاب مهرباني و عشق به چهره دارند، پژمرده شود و پس از آنکه گل عصمتش را چيدند او را دور اندازند يا زير پايش له کنند.
زن به خاطر عصمتي که دارد و ميراث دارِ پاکي مريم است، نبايد بازيچه هوس و آلوده به ويروس گناه شود.
گوهر عفاف و پاکي، کم ارزش تر از طلا و پول و محصول باغ و وسايل خانه نيست.
دزدان ايمان و غارتگران شرف نيز فراوانند.
سادگي و خامي است که کسي خود را در معرض ديد و تماشاي نگاه هاي مسموم و چشم هاي ناپاک قرار دهد و به دلبري و جلوه گري بپردازد و خيال کند بيماردلان و رهزنان عفاف را به وسوسه نيم اندازد و از زهر نگاه ها و نيش پشه هاي شهوت در امان مي ماند.
هر شاخه که از باغ برون آرد سر در ميوه آن طمع کند راهگذر
بعضي از «نگاه»ها، ويروس «گناه» منتشر مي کنند و بعضي از چهره ها حشره مزاحمت جمع مي کنند.
تاريخچه اندلس و شکست مسلمانان و سقوط تمدن اسلامي در اسپانيا، مگر جز به خاطر هجوم فساد غربي به کانون عفاف و تقوي مسلمانان بود؟!
خراب کردن همه ديوارها و برداشتن همه پرده ها و بازگذاشتن همه پنجره ها نشانه تيره انديشي است، نه روشن فکري! علامت جاهليت است، نه تمدن.
مي گويي نه؟ به طومار کساني نگاه کن که پس از رسوايي و بي آبرويي با دو دست پشيماني بر سر غفلت خويش مي زنند و بر جهالت خود لعنت مي فرستند.
کسي که از «جماعت رسوا» نگريزد «رسواي جماعت» مي شود!
آنکه ايمان را به لقمه اي نان مي فروشد،آنکه يوسف زيبايي را با چند سکه قلب عوض مي کند،
آنکه «کودک عفاف» را جلوي صدها گرگ گرسنه مي برد و به تماشا مي گذارد، روزي هم «پشت ديوار ندامت»، اشک حسرت بر دامن پشيماني خواهد ريخت، در آخرت هم به آتش بي پروايي خود خواهد سوخت.
از اول که جامه عفاف، سفيد و شفاف است، نبايد گذاشت چرک آبه گناه بر آن بپاشد.
از اول بايد مواظب بود اين کاسه چيني نشکند و اين جام بلورين تَرَک برندارد.
از اول نبايد به پاي بيگانه، اجازه ورود به مزرعه نجابت داد، که بوته هاي نورس عصمت را لگدمال کند.
ولي ... گريه بي حاصل است و بي ثمر، وقتي شاخه شکست و گل چيده شد!!
حرمت زن
بـانوان بـه عـنوان نيمى از جـامعـه اسـلامى كه در دامان خـود انسانهاى پاك و برجسته مى پرورانند، داراى حرمت و احترام ويژه اى مى باشند. آنان معلمان عاطفه هستند و پيكره اجتماع، بـا محبـت و تـربـيت آنها استـوار خواهد ماند. مفسران و انديشه گران بـر اين بـاور هستـند كه قرآن كريم وقتـى دربـاره حجـاب سخن مى گويد،
مى فرمايد: حجاب عبارت است از يك نحـوه احـتـرام گذاردن و حـرمت قايل شدن براى زن، كه نامحرمان او را از ديد حيوانى ننگرند. در قرآن عـلت و فلسـفه حـجـاب را چـنين ذكر مى كند كه: «ذلك ادنى ان يعرفن فلا يوذين» (احـزاب, 33) يعنى بـراى اينكه شـناخـتـه نشوند و مورد اذيت واقع نگردند، چرا كه آنان تـجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.
بـا اندكى تدبـر در آيات قرآن فلسفه حجاب را بـه گونه اى صريح مى بينيم و مى يابـيم كه احترام و حرمت زن, فلسفه حقيقى و يا يكى از فلسفه هاى حـجـاب است. بـراستـى اگر معرفت انسان بـه شريعت و تعاليم دينى بالا رفته و قرآن را كه آيين نامه سعادت و كمال بـشر است درك كند, به عظمت حجاب پى برده و مى فهمد بى حجابى و بدحجابى ثـمره عدم معـرفت و شـناخـت حـقيقى جـايگاه زن در هسـتـى اسـت. مقام زن در آيات گوناگون و همچنين در روايات بـسيارى ذكر شده و همين آيات و روايات منشـإ فتـواى مراجـع در رسـاله هاى عمليه گرديده و حكم حجاب بـه عنوان يكى از واجبـات دينى مطرح و بـيان شده اسـت. مـا اين حـرمـت را در قـرآن و روايات پـى مـى گـيريم.
در قرآن كريم پس از بـيان كيفيت حجاب بـراى زنان, بـه علت آن پرداخته و مـى فـرمـايد: ((و لا يبـدين زينتـهن الا مـا ظهر مـنها وليضربن بخمرهن على جيوبهن و لا يضربن بـإرجلهن ليعلم ما يخفين من زينتـهن)) و زينتـهاى خـود را آشكار نكنند، مگر آنچـه كه پـيدا است و بـايد روسرى خـود را بـر گردن خـويش اندازند ... و پـاهاى خود را {بـه گونه اى بـه زمين} نكوبـند، تا آنچه از زينت ايشان كه نهفتـه مى دارند، معلوم گردد.
خـداوند متـعال در اين آيه شريفه (كه در مدينه نازل شده است) حكم حجاب را به گونه اى صريح و آشكارا مطرح نموده و علاوه بـر ظرافتـهاى خاصى كه در نوع پوشـش زنان وجـود دارد, اشـخـاص محـرم را نيز ذكـر مى كـند، تـا نامحرمها بازشناسانده شوند و در پايان فلسفه پوشش بيان شده است كه زينتها و زيبـايي هاى زنان در مقابـل نامحرم آشكار نشود، تـا آنها مورد توجه نگاههاى ناپـاك قرار نگيرند و احتـرام آنان حفظ گردد.
در قرآن پس از سفارش زنان خداوند متعال مى فرمايد: يا ايها الذين آمنوا لا يحل لكـم ان تـرثـو النسـإ كـرها و لا تعضلوهن لتذهبوا ببعض ما آتيتموهن الا ان يإتين بفاحشه مبينه و عاشروهن بالمعروف
(اى كسانى كه ايمان آورديد! براى شما حلال نيست كه زنان را برخلاف ميلشان ارث بريد, و بـر آنان سخت نگيريد تـا بـخشى از آنچه بـه آنان داده ايد از چنگشان درآوريد, مگر آنكه مرتـكب عمل زشتـى شوند كه ثابـت شده بـاشد و بـا آنها بـه شايستگى رفتار كنيد).
در اين آيه رسوبـات عقايد جـاهلى مورد نهى قرار گرفتـه است و حقوق و ارزش پايمال شده زن در جاهليت و قبـل از ظهور اسلام صريحا مورد انتـقاد واقع شده و دريچه اى جـديد بـه سوى ارزش و عظمت زن گشـوده مى شـود.
زنانى كه قـبـل از اسـلام در كودكى زنده بـه گور مى شدند و يا در هنگام ازدواج مورد ظلم قرار مى گرفتند و چون شىء كم ارزشى از سوى پـدران بـه ارث گذاشـتـه مى شـدند, بـا اين آيه، ارزشمند مى شوند و حيثيت و حقوق به تاراج رفته آنان بـازگردانده مى شود و مورد سفارش و مرحمت قرار مى گيرند. اين ارمغانى خجسته و مبارك از سوى خداوند متعال بود كه با كلام آسمانى به مردم ابـلاغ شد. قرآن ما را متـوجـه كرد و مى فرمايد: بـا زنها معاشـرت نيك داشته بـاشيد و در مجامع خود آنان را راه دهيد و اگر بـراى شما خوشـايند نيسـت كه در مجـامع خـود شـركت دهيد آنها را، اين كار ناخـوشـايند را بـكـنيد. ممكـن اسـت خـير فـراوانى در اين كـار بـاشد(يجـعل الله فيه خـيرا كثـيرا) و شما ندانيد و اين معاشرت، اختصاصى به مسايل خانوادگى ندارد.
در آيه ديگر حـرمت و شخـصيت زن بـه عنوان فلسـفه حـجـاب مطرح مى شود: ((يا ايها النبـى قل لازواجـك و بـناتـك و نسإ المومنين يدنين عليهن من جـلابـيبـهن ذلك ادنى ان يعرفن فلا يوذين)) اى پيامبر! به زنان و دخترانت و زنان مومنان بگو: پوشش خود را بـر خود فرو پـوشند. اين بـراى آنكه شناختـه شوند و مورد آزار قرار نگيرند، مناسب تر است و خدا آمرزنده و مهربان است.
در اين آيه زنان و دختران پيامبر و زنانى كه همسر مردان مومن هستند، از ديگر زنان جامعه آن روز جدا مى شوند و حكم حجاب بـراى اين زنان محـتـرم آورده مى شـود. از ظاهر آيه مى تـوان دريافت كه حجاب به خاطر احترام و حرمت زنان بوده و مقام آنان به قدرى والا است كه بايد از طريق حجاب شناخته شوند؛ مبـادا مانند زنان كفار مـورد آزار و اذيت قـرار گـيرند. اين دسـتـه از زنان بـه خـاطر اعتقادات و بـاورهاى دينى، داراى ارزش و مقامى افزون از ديگران هستند و حرمت آنها بايد مورد شناسايى قرار گيرد.
واژه ی حجاب
كلمه ي حجاب هم به معني پوشيدن است و هم به معني پرده و حجاب يا حاجب . بيشتر استعمال آن به معني پرده است . ان كلمه از آن جهت به اين مفهوم مي باشد كه پرده وسيله ي پوشش است و شايد بتوان گفت كه به حسب اصل لغت ، هر پوششي حجاب نيست ، آن پوششي حجاب ناميده مي شود كه از طريق پشت پرده واقع شدن صورت مي گيرد . استعمال كلمه ي حجاب در مورد پوشش زن يك اصطلاح نسبتاً جديد است .
در قديم و مخصوصاً در اصطلاح فقها چه در كتاب الصلوه و چه در كتاب النكاح كه معترض اين مطلب شده اند ، كلمه " ستر " را به كار برده اند نه كلمه حجاب را .
وظيفه پوشش كه اسلام براي زنان مقرر كرده است بدين معني نيست كه از خانه بيرون نروند . پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه گري و خودنمايي نپردازد . آياتي كه در اين باره هست ، چه در سوره مباركه نور و چه در سوره مباركه احزاب ، حدود پوشش و تماس هاي زن و مرد را ذكر كرده است بدون آنكه كلمه حجاب را به كار برده باشد . تنها آيه اي كه كلمه ي حجاب در آن به كار رفته مربوط به زنان پيغمبر اسلام (ص) است . مي دانيم كه در قرآن كريم درباره ي زنان پيغمبر (ص) دستورهايي وارد شده است . اسلام عنايتي داشته كه زنان پيامبر (ص) چه در زمان حيات آن حضرت و چه بعد از وفات ايشان در
خانه هاي خود بمانند . و دليل آن بيشتر در جهت منظورهاي اجتماعي و سياسي بوده است.
تبلیغ حجاب
به اعتقاد جامعه شناسان هيچ پديده اجتماعى بدون علت رخ نمى دهد، جز آنكه ريشه يابى و شناخت علت برخى از آن ها چنان دشوار و پيچيده است كه گمان مى شود علت خاصى ندارد. اين پديده ها به سادگى رخ
مى دهد و رشد مى يابد اما سامان دهى آن ها همچون كوه ها ناممكن است، يا همچون آب است كه به راحتى بر خاك جريان مى يابد اما چون در زمين فرو رود بيرون آوردن آن بسى دشوار است.
موضوع پوشش زنان امروز از زمره همان پديده ها است كه در نگاه سطحى علت عمده آن ناآگاهى يا سست اعتقادى و ضعف ايمان است، اما به ديده عميق تر اين پديده برگرفته از عوامل روانى و اجتماعى ديگرى است كه چاره جويى براى آن بدون شناخت دقيق علت بروز آن ممكن نيست. چنانكه پزشك پيش از چاره انديشى براى درمان بيمار، درصدد شناخت عوامل بيمارى و علائم آن بر مى آيد، درد را از علائم آن تشخيص مى دهد و آنگاه به درمان مى پردازد، در پديده هاى اجتماعى نيز بدون شناخت علت دقيق هر پديده ارائه يك راهكار براى اصلاح همه آن ها همانند صدور يك نسخه براى همه دردها است كه نه تنها درد و ضايعه را برطرف نمى كند، گاه مشكل را پيچيده تر و درمان ناپذير مى گرداند.
بى تفاوتى زنان و دختران به پوشش اندام، برگرفته از عوامل و انگيزه هاى متفاوتى است كه مبلغ بدون شناخت دقيق علت آن نمى تواند در طريق اصلاح رفتار فرد گامى مؤثر بر دارد. شايد يكى از عوامل بى تاثير شدن اندرزها در اين باره همين نكته باشد كه معمولا افراد بدون شناسايى انگيزه و علت بد حجابى، با روش و برخوردى ثابت در صدد اندرز و اصلاح بر مى آيند و چون نتيجه اى مشاهده نمى كنند، اينان دلسرد و آنان جسورتر مى گردند و رفته رفته از موضوعى عادى، مشكلى بزرگ پديد مى آيد.
زن درآیینه فرهنگ اسلامی
خانم «نور» مدت یک و نیم سال میشود که به دین مقدس اسلام مشرف شده است. او فعلا سال دوم دیپارتمنت بیولوژی را در کشور انگلستان ادامه میدهد. خانم نور اهل هندوستان است و داستان ایمان آوردنش را چنین بیان میدارد:
من در خانواده هندو بدنیا آمدم. خانواده ام بسیار زیاد پایبند آداب و رسوم هندو بودند. درآنجا زنان زندگی را تنها بزرگ شدن، ازدواج کردن، بدنیا آوردن فرزند و در خدمت شوهر بودن میدانند. زنان در خانواده های متعصب هندی مورد ظلم و ستم زیاد قرار میگیرند. اگر یک زن بیوه شود او مجبور است همیشه یک ساری سفید ومخصوص را بپوشد، از غذا های متنوع پرهیز کند و غذاهای گیاهی بخورد، موهایش را کوتاه کند و هرگز در طول زندگی با مرد دیگری ازدواج کرده نمیتواند. زن بعداز ازدواج مجبور است تا پول و اموال جهیزیه را به فامیل شوهرش باز پرداخت کند و فامیل شوهر حق دارند تا به هر نحوه ممکن پول جهیزیه را از عروس شان بگیرند و حتی بسیاری موارد با خشونت با عروس شان بدرفتاری میکنند و داشتن و نداشتن پول ملاحظه نمیشود. روی این اساس زنان هندی به شدت از شوهر و فامیل شوهر شان میترسند و مجبور هستند که چه شوهرشان با آنها خوب رفتارکند و چه نکند با او بسازند هرچند از طرف شوهر مورد ستم قرارگیرند.
خشونت با زنان در همین جا بسنده نمیشود اگر بعد از ازدواج زن توانایی پرداخت هزینه جهیزیه را نداشت،
شکنجه های جسمی و روحی در انتظارش میباشد که این شکنجه ها بالاخره با «قربانی آشپزخانه» پایان میابد.
یعنی زن مظلوم بخاطر نپرداختن پول جهیزیه باید در آشپزخانه قربانی شود. وقتی زنی محکوم به «قربانی آشپزخانه» میشود، شوهر و یا مادر شوهر زمینه را طوری آماده میسازند تا عروس شان در حین آشپزی در آشپزخانه دچار
آتش سوزی شود و تلاش میشود تا این حادثه یک مرگ طبیعی جلوه داده شود. این چنین حوادث در هند زیاد واقع میشود یک مثال آن دختر یکی از دوستان پدرم بود که سال پیش «عنعنات خرافی هندوی» او را محکوم به چنین سرنوشتی کرد و جانش را از دست داد.
شرم و حیا عاملی برای حفظ حجاب
خصیصه حیا و شرم به طور طبیعی، در زن بیش از مرد وجود دارد. به همین دلیل است که زن فطرتاً و از روی طبع و غریزه، میل به پوشش بدن خود در مقابل نامحرم دارد و از برهنگی دچار اضطراب میشود. شواهد فراوانی در اسلام بر فطری و غریزی بودن حیا برای زن وجود دارند و قرآن نيز به این مطلب اشاره کرده است. زنان به عنوان نیمی از پیکره جامعه نقش بسیار مهمی در ایجاد و گسترش عفّت، پاکدامنی و اخلاق در بین جوامع بشری دارند. عفّت و حیای زن، که یکی از مهمترین عوامل حفظ و بقای عفّت عمومی است، نه تنها در تمام ادیان و مذاهب الهی مورد تأکید قرار گرفته، بلکه افکار بشری نیز آن را مورد تأیید قرار دادهاند. از نظر اسلام، اهمیت این موضوع به حدّی است که برخی روایات آن را «تمام دین» میدانند. در روایتی از پیامبر اکرم(ص) آمده که فرمودند: حیا تمام دین است. امام علی(ع) نیز در مورد عفّت و پاکدامنی میفرمایند: «عفّت و پاکدامنی منشأ هر خیری است.»
به همین منظور، در تمام ادیان و مذاهب آسمانی، قوانین گوناگونی برای حفظ و بقای عفّت و حیای عمومی وضع شدهاند، که «حجاب» و پوشش زن از جمله آنهاست. «حجاب»، که به معنای پوشیدن تمام بدن و زیباییهای ظاهری زن در برابر مردان بیگانه است، برای پیشگیری و مهار برخی گرایشها و رفتارهای خودنمایانه و وسوسهانگیز میباشد.
مفهوم و ابعاد حجاب در قرآن
حجاب در لغت به معنای مانع، پرده و پوشش آمده است. استعمال این کلمه، بیشتر به معنی پرده است.
این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش میدهد که پرده، وسیلهی پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛ بلکه آن پوششی حجاب نامیده میشود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد.
حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در این صورت نمیتوان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.
اگر به معنای عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب میتواند اقسام و انواع متفاوتی داشته باشد. یک نوع آن حجاب ذهنی، فکری و روحی است.
تاریخچه ی حجاب در طول تاریخ
بنابر گواهی متون تاریخی، در اكثر قریب به اتفاق ملتها وآیینهای جهان، حجاب در بین زنان معمول بوده است؛ هر چند در طول تاریخ، فراز و نشیبهای زیادی را طی كرده وگاهی با اعمال سلیقه حاكمان، تشدید یا تخفیف یافته است، ولی هیچگاه به طور كامل از بین نرفته است. مورخان به ندرت از اقوام بدوی كه زنانشان دارای پوشش مناسب نبوده و یا به صورت برهنه در اجتماع ظاهر میشدند، یاد میكنند.
پارسیها به وسیله كوروش، دولت ماد را از میان برداشته و سلسله هخامنشی را تاسیس كردند. آنها از نظر لباس همانند مادها بودند. در مورد پوشاك خاص زنان این دوره آمده است: «از روی برخی نقوش مانده از آن زمان، به زنان بومی برمیخوریم كه پوششی جالب دارند. پیراهن آنان پوششی ساده و بلند یا دارای راسته چین و آستین كوتاه است. به زنان دیگر آن دوره نیز برمیخوریم كه از پهلو به اسب سوارند. اینان چادری مستطیل بر روی همه لباس خود افكنده و در زیر آن، یك پیراهن بادامن بلند و در زیر آن نیز، پیراهن بلند دیگری تا به مچ پا نمایان است.
دایره المعارف لاروس درباره پوشش زنان یونان باستان میگوید: زنان یونانی در دورههای گذشته، صورت و اندامشان را تا روی پا میپوشاندند. این پوشش كه شفاف و بسیار زیبا بود، در جزایر كورس و امرجوس و دیگر جزایر ساخته میشد. زنان فنیقی نیز دارای پوششی سرخ بودند. سخن درباره حجاب، در لابلای كلمات قدیمیترین مولفین یونانی نیز به چشم میخورد، حتی «بنیلوب» (همسر پادشاه عولیس فرمانروای ایتاك) نیز با حجاب بوده است. زنان شهر «ثیب» دارای حجاب خاصی بودهاند، بدین صورت كه حتی صورتشان را نیز با تکه میپوشاندند. این تکه دارای دو منفذ بود كه جلوی چشمان قرار میگرفت تا بتوانند ببینند. در «اسپارته» دختران تا موقع ازدواج آزاد بودند، ولی بعد از ازدواج خود را از چشم مردان میپوشاندند. نقشهایی كه بر جای مانده، حكایت میكند كه زنان سر را میپوشانده، ولی صورتهایشان باز بوده است، و وقتی به بازار میرفتند، بر آنان واجب بوده است كه صورتهایشان را بپوشانند، خواه باكره و خواه دارای همسر باشند. حجاب در بین زنان سایبری و ساكنان آسیای صغیر و زنان شهرماد (و فارس و عرب) نیز وجود داشته است. زنان رومانیا از حجاب شدیدتری برخوردار بودهاند، به طوری كه وقتی از خانه خارج میشدند، با چادری بلند تمام بدن را تا روی پاها میپوشاندند و چیزی از برآمدگیهای بدن مشخص نمیشد.
یكی از تاریخنویسان غربی نیز شواهد زیادی دال بر وجود حجاب در بین زنان یونان و روم باستان آورده است. او درباره «الهه عفت» كه یكی از خدایان یونان باستان است، میگوید : «آرتمیس»، الهه عفت است و عالیترین نمونه (و الگو برای) دختران جوان به شمار میآید. دارای بدنی نیرومند و ورزیده و چابك و به زیور عفت و تقوا آراسته است.
همچنین درباره مردم یكی از قبائلی كه نهصد سال قبل از میلاد زندگی میكردهاند، آمده است: «بالاتر از ارمیان و در كنار دریای سیاه، «سكاها» بیابانگردی میكردند. آنها مردم وحشی و درشت اندام قبائل جنگی نیمه مغول و نیمه اروپایی بسیار نیرومندی بودند كه در ارابه به سر میبردند و زنان خود را سخت در پرده نگاه میداشتند.
این مورخ در جای دیگر میگوید: «زنان فقط در صورتی میتوانند خویشان و دوستان خود را ملاقات كنند و در جشنهای مذهبی و تماشاخانهها حضور یابند كه كاملا در حجاب باشند.
همچنین از قول یكی از فلاسفه یونان باستان، درباره شدت پوشش زن، نقل میكند: نام یك زن پاكدامن را نیز چون شخص او باید در خانه پنهان داشت.
درمورد پوشش زنان ایران باستان، مطالب زیادی در تاریخ وجود دارد. ویل دورانت درباره پوشش زنان ایران باستان و این كه حجاب بسیار سختی در بین آنان رایج بوده است، میگوید: «زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند كه جز در تخت روان روپوشدار از خانه بیرون بیایند. هرگز به آنان اجازه داده نمیشد كه آشكارا با مردان آمیزش (اختلاط) كنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را، ولو پدر یا برادرشان باشد، ببینند. در نقشهایی كه در ایران باستان برجای مانده، هیچ صورت زن دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد.
ازدایراه المعارف لاروس نیزبه دست میآید كه حجاب در بین مادها و پارسها وجود داشته است. همچنین در تفسیر اثنی عشری آمده است: «تاریخ نشان میدهد كه حجاب در فارس قدیم وجود داشته است.» در كیش «مازدیسنی» نامه شت مهاباد، آیه 90 گوید: زن خواهید و جفت گیرید وهم خوابه دیگری را نبینید و بر او منگرید و با او میامیزید.»
نصوصی كه بیانگر حجاب زنان ایران باستان است، نشان میدهد كه زنان در دورههای مختلفی چون دوره مادها، پارسیها (هخامنشیان)، اشكانیان و سامانیان دارای حجاب و پوشش بودهاند، كه به چند نمونه آن اشاره میشود:
دوره مادها: دركتاب «پوشاك باستانی ایرانیان» آمده: «اصلی كه باید در نظر داشت، این است كه طبق نقوش برجسته و مجسمههای ماقبل میلاد، پوشاك زنان آن دوره (مادها) از لحاظ شكل (با كمی تفاوت) با پوشاك مردان یكسان است.
وی در ادامه برای توضیح نقوش برجای مانده مینویسد: «مرد و زن به واسطه اختلافی كه میان پوشش سرشان وجود دارد، از هم تمییز داده میشوند. به نظر میرسد كه زنان پوششی نیز روی سر خود گذاردهاند و از زیر آن گیسوهای بلندشان نمایان است.
دوره پارسیها (هخامنشیان(: دانشمندان، تاریخ حجاب و پوشش زن را به دوران ما قبل از تاریخ و عصر حجر نسبت میدهند، كتاب «زن در آینه تاریخ» پس از طرح مفصل علل و عوامل تاریخی حجاب، مینویسد: با توجه به علل ذكر شده و بررسی آثار و نقوش به دست آمده، پیدایش حجاب به دوران پیش از مذاهب مربوط میشود، و به این دلایل، عقیده عدهای كه میگویند «مذهب» موجد حجاب میباشد، صحت ندارد، ولی باید پذیرفت كه در دگرگونی و تكمیل آن بسیار موثر بوده است
آثار و فواید حجاب در ابعاد مختلف
حجاب و پوشش، در ابعاد مختلف، دارای آثار و فواید زیادی است که بعضی از مهمترین فواید آن عبارتاند از:
الف) فایده ی حجاب در بُعد فردی:
یکی از فواید و آثار مهم حجاب در بُعد فردی، ایجاد آرامش روانی بین افراد جامعه است که یکی از عوامل ایجاد آن عدم تهییج و تحریک جنسی است؛ در مقابل، فقدان حجاب و آزادی معاشرتهای بیبندوبار میان زن و مرد، هیجانها و التهابهای جنسی را فزونی میبخشد. غریزهی جنسی، غریزهای نیرومند، عمیق و دریا صفت است که هرچه بیشتر اطاعت شود بیشتر سرکش میگردد؛ همچون آتشی که هرچه هیزم آن زیادتر شود شعلهورتر میگردد. بهترین شاهد بر این مطلب این است که در جهان غرب که با رواج بیحیایی و برهنگی، اطاعت از غریزهی جنسی بیشتر شده. این مطلب پاسخ روشن و قاطع به افرادی است که قایلاند همهی گرفتاریهایی که در کشورهای اسلامی و شرقی بر سر غریزهی جنسی وجود دارد، ناشی از محدودیتهاست؛ و اگر به کلی هرگونه محدودیتی برداشته شود و روابط جنسی آزاد شود، این حرص و ولعی که وجود دارد از بین می رود.
البته از این افراد باید پرسید؛ آیا غرب که محدودیت روابط زن و مرد و دختر و پسر را برداشته است، حرص و ولع جنسی در بین آنان فروکش کرده است یا افزایش یافته است؟! پاسخ هر انسان واقعبین و منصفی به این سؤال این است که نه تنها حرص و ولع جنسی در غرب افزایش یافته است، بلکه هر روز شکلهای جدیدتری از تمتّعات و بهرهبرداریهای جنسی در آنها رواج و رسمیت می یابد .
یکی از زنان غربی منصف، وضعیت جامعهی غرب را در مواجهه با غریزهی جنسی اینگونه توصیف کرده است:
کسانی میگویند مسئلهی غریزهی جنسی و مشکل زن و حجاب در جوامع غربی حل شده است؛ آری، اگر از زن رویگرداندن و به بچه و سگ و یا همجنس روی آوردن حل مسئله است، البته مدتی است این راه حل صورت گرفته است!!
ب) فایده ی حجاب در بُعد خانوادگی:
یکی از فواید مهم حجاب در بُعد خانوادگی، اختصاص یافتن التذاذهای جنسی، به محیط خانواده و در کادر ازدواج مشروع است. اختصاص مذکور، باعث پیوند و اتصال قویتر زن و شوهر، و در نتیجه استحکام بیشتر کانون خانواده میگردد؛ و برعکس، فقدان حجاب باعث انهدام نهاد خانواده است. یکی از نویسندگان، تأثیر برهنگی را در اضمحلال و خشکیدن درخت تنومند خانواده، این گونه بیان کرده است:
در جامعهای که برهنگی بر آن حاکم است، هر زن و مردی، همواره در حال مقایسه است؛ مقایسهی آنچه دارد با آنچه ندارد؛ و آنچه ریشهی خانوده را میسوزاند این است که این مقایسه آتش هوس را در زن و شوهر و مخصوصاً در وجود شوهر دامن میزند. زنی که بیست یا سی سال در کنار شوهر خود زندگی کرده و با مشکلات زندگی جنگیده و در غم و شادی او شریک بوده است، پیداست که اندک اندک بهار چهرهاش شکفتگی خود را از دست میدهد و روی در خزان میگذارد. در چنین حالی که سخت محتاج عشق و مهربانی و وفاداری همسر خویش است، ناگهان زن جوانتری از راه میرسد و در کوچه و بازار، اداره و مدرسه، با پوشش نامناسب خود، به همسر او فرصت مقایسهای میدهد؛ و این مقدمهای میشود برای ویرانی اساس خانواده و بر باد رفتن امید زَنی که جوانی خود را نیز بر باد داده است؛ و همهی خواهران جوان لابد میدانند که هیچ جوانی نیست که به میانسالی و پیری نرسد و لابد میدانند که اگر امروز آنان جوان و با طراوتاند در فردای بیطراوتی آنان، باز هم جوانانی هستند که بتوانند برای خانوادهی فردای آنها، همان خطری را ایجاد کنند که خود آنان امروز برای خانوادهها ایجاد میکنند
ج) فایده ی حجاب در بُعد اجتماعی
یکی از فواید مهم حجاب در بُعد اجتماعی، حفظ و استیفای نیروی کار در سطح جامعه است. در مقابل، بیحجابی و بدحجابی باعث کشاندن لذتهای جنسی از محیط و کادر خانواده به اجتماع، و در نتیجه، تضعیف نیروی کار افراد جامعه میگردد. بدون تردید، مردی که در خیابان، بازار، اداره، کارخانه و … همواره با قیافههای محرّک و مهیّج زنان بدحجاب و آرایش کرده مواجه باشد، تمرکز نیروی کار او کاهش مییابد. برخلاف نظامها و کشورهای غربی، که میدان کار و فعالیتهای اجتماعی را با لذتجوییهای جنسی درهم میآمیزند،اسلام میخواهد با رعایت حجاب و پوشش، محیط اجتماع از اینگونه لذتها پاک شده، و لذت های جنسی، فقط در کادر خانواده و با ازدواج مشروع انجام شود.
د)فایده ی حجاب در بُعد اقتصاد :
استفاده از حجاب و پوشش، به ویژه در شکل چادر مشکی، به دلیل سادگی و ایجاد یکدستی در پوشش بانوان در بیرون منزل، میتواند از بُعد اقتصادی نیز تأثیر مثبت در کاهش تقاضاهای مدپرستی بانوان داشته باشد؛ البته به شرط اینکه خود چادر مشکی دستخوشِ این تقاضاها نگردد. متأسفانه بعضاً مظاهر مدپرستی در چادرهای مشکی نیز مشاهده میگردد، به گونهای که برخی از بانوان به جای استفاده از چادرهای مشکی متین و باوقار، به چادرهای مشکی، توری، نازک و دارای طرحهای جِلف و سبک که با هدف و فلسفه حجاب و پوشش تناسبی ندارند روی میآورند.یکی از دانشجویان محجبه دربارهی رواج فرهنگ مدگرایی در خاطرات قبل از انقلاب خود گفته است: یادم میآید آن وقتها که حجاب نداشتم، اگر دو روز پشت سر هم قرار بود که به خانهی کسی بروم، لباسی را که امروز پوشیده بودم، حاضر نمیشدم فردا بپوشم! احساس میکردم مسخره است و سعی داشتم حتی اگر شده، لباس دیگران را به عاریه بگیرم و بپوشم، تا من هم با لباس جدیدی رفته باشم. این کارها واقعاً رفاه حال و راحتی را از خانمها سلب کرده بود. علاوه بر فواید یاد شده، به طور فهرستوار فواید و آثار دیگری نیز برای حجاب و پوشش میتوان نام برد.
مهمترین آنها عبارتند از:
ـ حفظ ارزشهای انسانی؛ مانند عفت، حیا و متانت در جامعه و کاهش مفاسد اجتماعی.
ـ هدایت،کنترل و بهرهمندی صحیح و مطلوب از امیال وغرایز انسانی.
ـ تأمین و تضمین سلامت و پاکی نسل افراد جامعه
مقایسه ی بدحجابی و با حجابی
آيا يك زن با حجاب ، كه در پوشش ايمان درآمده و لباس اسلام به تن كرده و خود را به روپوش كرامت و شرف آراسته و خشنودى خدا را جلب كرده و به درجات بهشت نائل گرديده و شخصيت واحترام و پاكدامنى را در خود افزايش داده كه وقتيكه انسان به او نگاه ميكند، چيزى جز حجاب و چادر نمى بيند، و اصلاً نمى داند كه آيا او جوان است يا پير؟ زشت است يا زيبا؟ از اين رو با ديده احترام به او نظر مى كند و در صدد آزارش برنمى آيد، چون مى داند او زنى است كه بدينش پاى بند است و نگهبان شرافت و متمسك به اسلام خويش مى باشد و از پستى اِباء دارد، و از بى حجابى و خود نمايى پاك است و از فساد و انحراف دورى مى گزيند. برتر است ...
زيرا همه اينها در اثر بى حجابى و بدحجابى بر او پيش مى آيد.دو زن را با هم مقايسه كنيد كدام يك بهتر است ؟ كداميك سنگين تر و محترم هستند، كدام يك از نظر مقام و مرتبه عالى ترند؟
شرافت خود را از دست بدهد، و در كرامت خويش زيان ببيند، و در بدبختى و بيچارگى و بدحالى قرار گيرد.
يا يك زن بى حجاب يا بد حجاب كه لباس حيا را از تن بيرون آورده و روپوش ايمان را كنده (زيرا كه در حديث است حيا از ايمان است و كسيكه حيا ندارد ايمان ندارد) و فرمان قرآن را مخالفت كرده وبى بند و بارى و خودنمائى را مانند زنان جاهليت قديم پيش گرفته ، و به زنان يهودى و مسيحى شبيه شده و عظمت و شخصيت خود را از دست داده ، و بدنش را نمايان و صورت و دستها و سينه و زينتهاى بدنش را آشكار ساخته ، نظر بدكاران را به خود جلب كرده و چشم خيانتكاران را بر خود خيره نموده و بدنش را مانند كالائى در بازار در معرض نمايش گذاشته و در معرض ديد همگان قرار داده چه بسا او را مسخره و بيچاره كنند، و گاهى به او تجاوز نمايند و عفّت او را از بين ببرند.
نتیجه
همه مردم دنیا، مخصوصا زنان، زیبایی را دوست دارند؛ به همین دلیل تلاش فراوانی را برای به دست آوردن آن می کنند.
یکی از مهمترین مسائل زندگی هر زن و دختری، داشت صورت و اندامی زیبا است؛ که به واسطه همین مسئله، آرایش کردن و لباس فاخر پوشیدن، از ضروریترین ملزومات زندگی آنان می باشد.
البته این چیز بدی نیست بلکه پسندیده و نشانه میل به جمال گرایی است که همه ادیان الهی آن را تایید کرده اند.
اما نکته قابل تامل اینجاست؛
هرچیزی و یا هرکاری باید طبق قانون و برنامه ریزی خاصی انجام شود، تا نتیجه آن مطلوب گردد؛ وگرنه عکس آن صورت می گیرد. خیلی از زنان و دختران در همین راستای زیباتر شدن، زیبایشان را از دست داده و این جای بسی تاسف دارد.
در دین مبین اسلام، به زیبایی زنان و دختران، توجه خاصی کرده وبا ضوابط خاصی، آن را بیان کرده است.
مثلا اسلام نشان دادن زیبایی یک زن را برای نامحرم ناپسند می داند،وطبق فرمایش گوهربار امیرالمومنین علی (علیه السلام) ، اگر زنی می خواهد زیبایش همیشگی و پایدار بماند، حجاب بهترین راهکار است .
) النبی (صلی الله علیه و آله): «ان من خیر نسائکم المتبرجة من زوجها، الحصن عن غیره»
بهترین زنان شما، زنی است که برای شوهرش آرایش و خود نمایی کند، اما خود را از نامحرمان بپوشاند.(بحار الانوارج103 ص235)
ألامام علی (علیه السلام): «صیانة المرأة أنعم لحالها أدوم لجمالها» پوشیدگی زن برای او بهتر است و زیبایش را پایدارتر می سازد. (غررالحکم، فصل 44، حرف صاد، حدیث 10)
منابع و مآخذ
- کتاب عفاف و حجاب نو شته ایت الله شهید مرتضی مطهری
- سایت عفاف و حجاب
گردآورنده:ناهید حق شناس-کارشناس آموزش